نماز جماعت
[flashvideo file=http://gordanhamze.ir/wp-content/uploads/2012/03/Video16.flv /]
[flashvideo file=http://gordanhamze.ir/wp-content/uploads/2012/03/Video16.flv /]
خاطره ای از شهید مسعود حسینی
به روایت: عباس اسکندرلو
از راست به چپ:
ردیف ایستاده: داوود معقول، نصیری، شهید فخرالدین مهدی برزی
ردیف نشسته: شهید احمد احمدیزاده، شهید مسعود حسینی
«شهید مسعود حسینی اگر اشتباه نکنم از امدادگران گردان بود. قضیه شهادت ایشان حکایت جالبی دارد و آن اینستکه ماههای آخر جنگ بود و گردان ما که نه کل لشگر مرتباً در تردد و جابجایی بود. بطوریکه در آن مقطع چند ماه آخر جنگ دائم در حال جابجایی بودیم و بطوری مهارت پیدا کرده بودیم که در عرض چند دقیقه به راحتی چادرها را جمع و بر پا میکردیم. تا جایی که خاطرم هست، یکی از جاهایی که در آن مقطع جابجا شدیم، حرکت از شیخ صالح به طرف ارتفاعات بیزل و استقرار در آنجا بود. البته ارتفاعات بیزل یک اردوگاه تاکتیکی بود و خط مقدم نبود و لیکن در تیررس توپخانه دشمن قرارداشت.