شهید مسعود حسینی

«شهید مسعود حسینی، چهره ای واقعاً دوست داشتنی داشت، آنقدر زیبا که خداوند خودش خریدار او شد. دوستان بهتر از من میدانند که هنگام شهادت صورت زیبای شهید، مانند گلی که از شاخه کنده میشود، دست چین شد.»

— خلیل نقیب زاده

1 پاسخ
  1. عباس اسکندرلو
    عباس اسکندرلو گفته:

    شهید مسعود حسینی اگر اشتباه نکنم از امدادگر گردان بود قضیه شهادت ایشان حکایت جالبی دارد و آن اینستکه ماهای آخر جنگ بود وگردان ما که نه کل لشگر مرتب در تردد و جابجایی بود بطوریکه در آن مقطع چند ماه آخر جنگ دائم در حال جابجایی بودیم و بطوری مهارت پیدا کرده بود یم که در عرض چند دقیقه براحتی چادرها را جمع و بر پا میکردیم یکی از جاهایی را که در آن مقطع جابجا شدیم اگر اشتباه نکنم از شیخ صالح بود که به طرف ارتفاعات بیزل حرکت کردیم و در آنجا مستقر شدیم البته یک اردوگاه تاکتیکی بود و خط مقدم نبود و لیکن در تیرس توپخانه دشمن قرارداشت نمیدانم روز چندم استقرار ما در آنجا بود که یک شب در چادرهای خود مستقر بودیم و تازه به خواب رفته بودیم که ناگهان صدای انفجار یک گلوله توپ همه ما را از خواب بیدار کرد آن شب یادمه که ماشالله نانگیر که مسئول روابط عمومی گردان هم بود بلافاصله بلند شد و به شوخی گفت بروم از شهدا عکس بگیرم البته فکر نمی کردیم که قضیه جدی باشد گلوله توپ درست در جلوی پل بتونی جایی که شهید مسعود حسینی و تعدادی دیگر از بچه ها آنجا مستقر بودند اصابت کرد و منجر به شهادت چند نفر از برادران از جمله این برادر عزیز بود همان شب متوجه این حادثه شدیم و لیکن صبح خودم بعد از اینکه به قول معروف آبها از آسیاب افتاد رفتم به محل شهادت این عزیزان سری بزنم وقتی رفتم زیر پل متوجه چیزی شدم ….الله اکبر دیدم قسمتی از صورت این شهید عزیز هنوز آنجا افتاده است خداوند مقامشان را متعالی فرماید .

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.