انالله و انا الیه راجعون

برادر بهزاد اصغری به جمع یاران شهید پیوست …

در پست های سایت به دنبال مطلبی از برادر اصغری می گشتم تا شهادتشون رو تسلیت بگم و آرزوی صبر و اجر کنم برای خانواده محترمشون

دیدم دستنوشته ایشون در دفتر شهید احمدیزاده که حدود ۳۲ سال پیش مرقوم شده بود، شاید بهترین یادگاری ایشون و بهانه ای برای خالی کردن جاشون بین دوستان باشه

روحشون شاد …. و تسلیت صمیمانه به خانواده گرانقدرشون

 

1892

«المؤمِنُ جِسمُهُ مَعَ الخَلق وَ روحُهُ مَعَ الله

«جسم و بدن مؤمن در میان مردم و روح او نزد خدا سیر می‌کند.»

«شهید میوه رسیده‌ای است که قبل از آن که خراب شود خدا او را می‌چیند»

ادامه مطلب

آلبوم شهید جواد طایفه زندیان

1 4 img_2788 img_2790 img_2794 img_2795 img_2796 img_8733

ارسالی از خواهرزاده شهید: خانم سعیده نیکدلی

به یاد شهید حمید سربی

از شهید سربی گفتن واقعا سخت است. روح بزرگی داشت، شب قبل از شهادت ایشان در قلاویزان مهران به نیروها گفتند در مصرف آب صرفه جویی کنید ولی یادم نمی رود وضوی پر سر و صدای ایشان را. برآیم جای تعجب زیادی داشت. شهید سربی کسی بود که به حرفهایی که می زد عمل میکرد و برای همین هم بود که در آن زمان متوجه کار ایشان نشدم. به هر حال همان شب به خط دشمن که بالای تپه بود زدیم. در میانه تپه شهید کروبی را دیدم که با اسلحه اش که روی سینه اش افتاده بود به شهادت رسیده بود. به پیشروی ادامه دادیم. صبح شده بود که شهید سربی نزدمان آمد و گفت زیادی جلو آمده آید و با مرتب کردن نیروها نظمی به خط داد. در همین حین بود که به واسطه تلنگری که خورد متوجه مجروحیت ایشان در قسمت کمرشان شدم. با همان وضع داشت خط را مرتب می کرد. به واسطه علاقه ای که به ایشان داشتم هر روز برایش آیه الکرسی می خواندم. چون عملیات تمام شده بود دیگر فکر شهادت ایشان به ذهنم خطور نمی کرد. از هم جدا شدیم. کمی بعد از بیسیم شنیدم که حمید هم پر کشید. باورم نمی شد، به سرعت به سمتی که شهدا در وانت قرار می دادند رفتم. چهار نفر از برادران معراج را دیدم که دستان و پاهای شهید سربی را گرفته بودند و به سمت وانت می بردند. زیر پیراهنی ارغوانی رنگش هنوز در ذهنم است. قلب پاکش هدف قرار گرفته بود. تازه یاد وضوی شب قبلش افتادم. او می دانست که می خواهد برود. برای همین هم می خواست به بهترین نحو ممکن به دیدار یار برود. خدا ما را ببخشد و به حق بهترین یارانش که شهید سربی هم یکی از ایشان است به ما رحم کند.

«میرخانی»

نبرد کوهستان

مراسم یادبود شهید فخرالدین مهدی برزی در بهشت زهرا

20170126_153650

20170126_160500

با تشکر از همرزمان داداشی برای حضور در مراسم به خصوص آقای حسنی به خاطر برگزاری مراسم یادبود و آقای گلستانی برای خاطره های خوبشون

 

 

آلبوم احسان اله آقاشاهی

عکس ها مر بوط به اردیبهشت و خرداد سال ۶۴ می باشد که در دسته یک گروهان یک گردان حمزه سید الشهدا لشکر ۲۷ حضرت رسول می باشد .

ما جزء نیروهای بهداری لشکر ۲۷ بودیم که به گردان کمیل اعزام شده بودیم و بعد از عملیات بدر نیروهای باقی مانده گردان کمیل با نیروهای باقی مانده گردان حمزه ادغام شدند.عکس ها مربوط به اردوگاه گردان در کنار سد دز می باشد که در حال آموزش آبی خاکی بودیم

«احسان اله آقاشاهی»

0 (1)

 

 

0 (2)

؟، ؟، ؟، شهید حسن امیری فر، ؟، شهید احمد صابری، ؟، ؟

0 (3)

 

0 (4)

قاسم شاهسوند، ؟، شهید اسدالله پازوکی، احسان آقاشاهی

0 (5)

نیروهای گردان در حال آموزش استتار در مرداب

0 (6)

بازدید حجت الاسلام ساووجی نماینده مردم ساوه از جبهه (۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۴)

0 (7)

نیروهای گردان در حال آموزش استتار در مرداب

0 (8)

بازدید حجت الاسلام ساووجی نماینده مردم ساوه از جبهه (۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۴)

0 (9)

رضا مرشدی، احسان آقاشاهی، قاسم شاهسوند

0 (11)

احسان آقاشاهی، رضا مرشدی

0 (12)

احسان آقاشاهی، قاسم شاهسوند

سالگرد شهادت برادر مهدی آقاجانی گرامی باد

8n-O8n-tdn2

«آری همان اشکی که در دل شب در نهان برای خدا می‌ریزی، همان اشک قلبت را تمیز می‌کند تا نور حق و نور ایمان به حق بتواند در آن منعکس شود.»

— شهید مهدی آقاجانی

زمان شهادت: عملیات نصر ۷ (۱۳۶۶/۵/۱۴)

مکان شهادت:منطقه عملیاتی  سردشت