معرفی کتابهایی با موضوع گردان حمزه

اشعار پدر در رثای فرزند شهید

01 3  20150330_205119 20150330_205248 20150330_205302 20150330_205402 20150330_205422با تشکر از برادر مجتبی نصیری دهقان برای معرفی کتاب

«این اشعار بازگویی خاطرات این بزرگوار در زمان جنگ در عملیات های مختلف هست از جمله عملیات بدر و کربلای ۸ که ایشان همرزم پسرشان یعنی شهید سعید نظری بوده و اون خاطرات رو و همچنین فراغ فرزند شهیدش رو بصورت شعر بیان کرده»

— مجتبی نصیری دهقان

از معراج برگشتگان

2013-01-05-282

نام کتاب: از معراج برگشتگان

نویسنده: حمید داوودآبادی

انتشارات: عماد فردا

بخشی از یادداشت نویسنده که معرفی کوتاهی از محتوای کتاب است:

«این کتاب هیچ نیست جز همه آن چه از مهر ۱۳۴۴ که پا بر جهان خاکی گذاشتم تا مرداد ۱۳۶۷ که خدا را پشت زنجیر دژبانی پادگان دوکوهه جا گذاشتم٬ به خواست و اراده قلبی خویش دیده٬ چشیده و از سرگذرانده ام.

و این همه خواست٬‌ داشت و برداشت من از دنیای مادی است و بس…»

این کتاب دارای چند فصل به شرح ذیل می باشد:

کودک و انقلاب٬‌اولین تجربه٬‌تپه کرجی٬ خرمشهر آزاد شد٬ شکست در رمضان٬ شهید بعد از ظهر٬ لبنان سرزمین جنگ٬‌کردستان دیار مظلومان٬‌ناکامی در خیبر٬ اردوگاه بستان٬ گروهان شهادت٬‌پهلوان سعید٬ عبور از اروند٬‌پدر اسماعیل٬‌بازار داغ شهادت٬ بار دیگر شلمچه٬ پایان خوشی ها٬ آلبوم تصاویر٬‌ اسناد و اعلام

خاطره ذیل نیز بخشی است که از فصل پایان خوشی ها (صص۷۸۱-۷۸۰) انتخاب شده است:

«ظاهرا پای راست حاج محسن به خاطر جراحت های قبلی خم نمی شد. به همین دلیل بود که نمی توانست راحت هر دو پایش را خم کند و بنشیند زمین. عادتش این بود که از کمر دولا می شد٬‌انگشتانش را باز می کرد و می برد لای شاخک های مین والمری. همه می دانستیم که الان حاجی چه می گوید: «گوگوری مگوری … بیا بغل عمو …» شاخک را می پیچاند٬‌چاشنی را در می آورد و آن را خنثی می کرد.

همه امان می خندیدیم. نگاهم به مین های جلوی دستم بود ولی نیم نگاهی هم به حاج محسن می انداختم. صدای «گوگوری مگوری»اش همه را می خنداند. یک مین را از خا درآوردم و گذاشتم کنار. برگشتم نگاهی به حاج محسن انداختم که دیدم انگشتانش را برد لای شاخک های یک والمری٬‌خواستم پهلوی خودم با حاج محسن تکرار کنم گوگوری مگوری … حاجی شروع کرد به گفتن گوگوری مگو… منتظر بودم حاجی بقیه حرفش را بزند که گرومپ. ناگهان انبوهی از ساچمه های فلزی و آتش و انفجار همه جا را پر کرد. دود غلیظ و سیاه که خوابید چشمم به حاج محسن با آن ریش بلند حنایی افتاد اما صورت و ریش حاج محسن رفته بودند.»

همچنین نظر رهبر معظم هم در مورد این کتاب در پشت جلد چاپ شده است:

2013-01-05-283

پی نوشت:‌ از کلیه دوستان درخواست می شود که با معرفی کتابهایی که در مورد گردان حمزه به چاپ رسیده است٬  جهت تکمیل این بخش (معرفی کتابهای گردان حمزه) یاری رسانند.

کتاب دسته یک

2012-11-11-229نام کتاب: دسته یک

گردآورنده: اصغر کاظمی

انتشارات: سوره مهر

کتاب دسته یک بازروایی خاطرات شب عملیات و به روایت چند تن از نیروهای گردان حمزه و حاصل تحقیق و تدوین آقای اصغر کاظمی می باشد. نکته جالبی که در این کتاب مشاهده می شود شنیدن برخی از صحنه های جنگ از چند نگاه متفاوت و با روایات مختلف اما در نهایت یکسان است.

این کتاب شامل ۳ بخش و ۱۶ فصل است. بخش ها عبارتند از دسته یک (۱۲ فصل)، گروهان یک (دو فصل) و گردان حمزه (دو فصل).

فصل ها به ترتیب عبارتند از:

۱٫ باغ به روایت محسن گودرزی و به یاد شهیدان سعید پورکریم و اکبر مدنی

۲٫ بی نشان به روایت اصغر علی محمد پوراهر و به یاد شهیدان علی محمد پوراهر و مهدی کبیرزاده

۳٫ برادر خوانده به روایت اصغر لک علی آبادی

۴٫ کلاه آهنی به روایت شهید سیروس مهدی پور

۵٫ ققنوس به روایت حمید رضا رمضانی و به یاد شهیدان امیر عباس رحیمی و رضا انصاری

۶٫ گلستانه به روایت حسین گلستانی و به یاد شهیدان محسن گلستانی و محمد امین شیرازی

۷٫ ساعت مچی به روایت محمد جواد نصیری پور و به یاد شهید محمد قمصری

۸٫ سایه ها به روایت علی بی بی جانی و به یاد شهیدان غلامرضا نعمتی و مجید جوادیان

۹٫ خون به روایت حسن اعلایی نیا و به یاد شهیدان محمد علیان نژادی و حسن رضی

۱۰٫ دز به روایت نجات باقری

۱۱٫ سوت به روایت مهدی ملکی و به یاد شهید سهیل مولایی

۱۲٫ امانتی به روایت حسین فیاض و به یاد شهید علی رحیمی

۱۳٫ روزنوشته ها به روایت شهیدان عبدالله قابل و علی قابل

۱۴٫ دفتر یادگاری به روایت علی شهبازی و یه یاد شهید احمد احمدیزاده

۱۵٫ شب خرچنگ به روایت هادی قیومی و به یاد شهید حسن امیری فر

۱۶٫ جاده سوم به روایت محمود امینی و به یاد شهید اسدالله پازوکی

پیوست های این کتاب نیز شامل آرایش ستونی دسته یک، فهرست اسامی شهدای دسته یک، فهرست اسناد مکتوب، فهرست عکس ها و عکس ها می باشد.

نظر رهبر انقلاب نیز در مورد این کتاب:

«از جنگ یک تصویر باشکوه ولیکن دوری در جلو چشم همه بود، باشکوه و با عظمت. اما مثل تابلویی که در بالا گذاشته باشند و آدم از دور بخواهد به آن نگاه کند. این کتاب‌ها آمدند این ریزه‌کاری‌ تابلو را کشانده‌اند جلو و حالا انسان می‌تواند آن‌ ها را از نزدیک ببیند. این «دسته یک» را ببینید! به هیچ وسیله‌ای نمی‌شد آن ریزه کاری‌های زیبای آن تابلوی با عظمت را به کسی نشان داد جز در چنین کتابی و با چنین مصاحبه‌هایی؛ با همین خصوصیاتی که انجام گرفته. انصافا خیلی خوب سلیقه به خرج داده و خیلی خوب کار کرده‌اند