نوشته‌ها

شهید فخرالدین مهدی برزی

947

احتمالا تو جیب داداش فخرالدین یه قران یا یه جانماز کوچولو باشه و البته داداشی اصلا اخمو نبود و خیلی هم خوش اخلاق بود و اینجا به خاطر تابش نور آفتاب اخم کرده!

داداشی برای من یه برادر به تمام معنا، مهربون و فوق العاده بود.

شهید رمضان صاحبقرانی

Sahebghereny-Photo-181

دستنوشته شهید فخرالدین مهدی برزی درباره شهید رمضان صاحبقرانی:

be yade ramezun

به یاد داداشی مهربون

خدایا! چه این دنیا بر من تنگ است. به هر جای آن فکر می کنم احساس دلتنگی در من بیشتر می شود.

انگار قفسی شده که من در آن فشرده می شوم.

— شهید فخرالدین مهدی برزی

ارسال: ناصر رخ

یه یاد دوستان شهید

خاطره ای از دوستان شهید

به روایت: مهدی صاحبقرانی

از راست به چپ:

ردیف ایستاده:  کازر، یمینی فر، اسدالله زاده، جعفری، بهارلو، شهید رجایی، شهید سعید رحیمی، شهید فخرالدین مهدی برزی

ردیف پایین: شهید جواد زندیان، شهید غلامی، شیرین، ؟

 

«داشتم قرآن می‌خواندم. بله، قبل از نماز ظهر بود که در همین حین به یاد منطقه افتادم.

یاد قبل از عملیات والفجر ۸، کربلای ۵، کربلای ۸  و از همه بیشتر خاطره بیت المقدس ۲ (قبل از عملیات در شهرک شهید باهنر باختران) در آن هوای سرد زمستان، در اتاق‌هایی که در و پنجره آن را به وسیله نایلون و پتو پوشانده بودیم و چراغ در داخل اتاق بود. بعضی مواقع که باران می‌گرفت و رحمت خدا بر سرمان می‌بارید، از لابلای درز دیوارهای پیش‌ساخته، باران به داخل اتاق می‌آمد و مجبور بودیم که گوشه‌ای از اتاق را خالی کنیم.

ادامه مطلب

به یاد شهید مسعود حسینی

خاطره ای از شهید مسعود حسینی

به روایت: عباس اسکندرلو

Sahebghereny-Photo-201

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: داوود معقول، نصیری، شهید فخرالدین مهدی برزی

ردیف نشسته: شهید احمد احمدیزاده، شهید مسعود حسینی

«شهید مسعود حسینی اگر اشتباه نکنم از امدادگران گردان بود. قضیه شهادت ایشان حکایت جالبی دارد و آن اینستکه ماه‌های آخر جنگ بود و گردان ما که نه کل لشگر مرتباً در تردد و جابجایی بود. بطوریکه در آن مقطع چند ماه آخر جنگ دائم در حال جابجایی بودیم و بطوری مهارت پیدا کرده بودیم که در عرض چند دقیقه به راحتی چادرها را جمع و بر پا می‌کردیم. تا جایی که خاطرم هست، یکی از جاهایی که در آن مقطع جابجا شدیم، حرکت از شیخ صالح به طرف ارتفاعات بیزل و استقرار در آنجا بود. البته ارتفاعات بیزل یک اردوگاه تاکتیکی بود و خط مقدم نبود و لیکن در تیررس توپخانه دشمن قرارداشت.

ادامه مطلب