قبر دولوکس
خاطره ای از اردوگاه کرخه
به روایت: حسن اعلایی نیا
«قبر دولوکس»، اصطلاح رایجی در میان بچهها در اردوگاه کرخه بود. نیمه شبها بچهها با زیرانداز و فانوس میرفتند و در قبرهایی که در اطراف چادرها کنده بودند، نماز و دعا میخواندند. غلامرضا نعمتی و مسعود اهری – قدیمیهای دسته- در این کار، پیشتاز دیگران بودند.
قبر دولوکس قبری بود که موقعیت خوبی داشت، خاک کف آن نرم بود و گودیاش کافی.
من اولین بار با غلامرضا نعمتی راهی سفر آخرت – البته در زمین خاکی کرخه – شدم. غلامرضا، تیربارچی تیم خودمان بود؛ سه نفر جلوتر از من. این عبادت شبانه – بر خلاف ظاهرش که به نظر میرسد امید آدم را کم میکند – مرا به زندگی امیدوارتر کرد. در دلم این نور جلوه کرد که سرانجام دیر یا زود، گذر همه ما به چنین جایی میافتد؛ البته گذر بیبرگشت. حالا که امکان برگشت داریم، لحظه لحظه عمر باقیمانده را غنیمت بدانیم و فرصتی را برای بازگشت به خدا. راستی کسی که شبی را با چنین حالی سپری کرده، فردایش به گناه یا حتی غفلت خواهد گذشت؟
منبع: کتاب «دسته یک»، تدوین اصغر کاظمی، چاپ ششم (۱۳۸۸)، ص ۴۴۳