شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
4
پاسخ
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
لینک های جالب
در اینجا چند لینک جالب برای شما گذاشته ایم. لذت ببرید! :)درخواست همیاری
آرزوی قلبی ما زنده نگهداشتن یاد و خاطره حماسهسازانی است که برای حفظ شعائر اسلامی، استقلال ارضی و حیثیت ملی، طی 8 سال دفاع مقدس و حتی در جبهه سازندگی پس از آن دوران، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند؛ مسلماً این امر محقق نخواهد شد مگر بازماندگان آن دوران طلایی و خانواده محترم آنان ما را در هر چه پربارتر شدن مطالب این سایت یاری رسانند.
تماس با ما:
info@gordanhamze.ir
f.mehdibarzi@gmail.com
در باغ شهادت همچنان باز است …….وقتی اس ام اس اومد که حسن فراش شهید شده ناخود اگاه فریادی زدم که همه اهل خانواده متوجه شدند و دلیل اون رو پرسیدند.براشون از اون بچه چهارده ساله ای گفتم که تو جبهه اینقدر دوست داشتنی بود که بچه های گردان همه اونو می شناختند اون موقع ها اونقدر شر و بازیگوش بود که سر به سر همه میزاشت تکیه کلامش هم که همون جمله معروف بچه های گردان بود به هرکی میرسید میگفت ..تو روحت….از شجاعتهاش گفتم از اخلاقش گفتم و از میونداریهای باحالش توهییت گفتم وقتی وسط می ایستاد عزاداری نظم خاصی به خودش میگرفت .حالا اون حسن مهربون که همیشه میخندید عجب شب باحالی میهمان اربابش شده ..شب تولد مولاش همونی که سالها اونو از ته دل صدا میزد خب معلومه اقا هم دستش رو گرفت و برد پیش بقیه رفقاش ./دیروز بهشت زهرا همه اومده بودند نه تنها بچه های گردان حمزه بجه های مالک..انصار ..حبیب..تبلیغات لشگر ستاد لشگر ..عمار..مقداد..میثم ..سلمان …واین نشون میده حسن رو همه دوست داشتند .تو بهشت زهرا وقتی حسن رو دفن کردند بچه های گردان گفتند بریم سر مزار بقیه شهدای گردان یک لحظه یادم اومد که از پارسال تا حالا و طی یک سال چهار نفر از بچه های باحال گردان حمزه شهید شدند شهید جلال نعمتی..شهید محسن پیرهادی..شهید ولی پور و شهید حسن فراش تو ذهنم صورتهای زیبای اونا رو مجسم میکردم و تو فکر این بودم که نفر بعدی از بچه های گردان کیه که صدای مداح از بلندگو به گوشم خورد …رفیقان میروند نوبت به نوبت …… خدایا نوبتم کی خواهد امد.شادی روح همه شهدا صلوات
این خبرها اگر به موقع اطلاع رسانی شود،همه بمانند آقای امامی به وجد می آیند حسن برای گردان حمزه نبود ،برای تمام رزمندگان ل۲۷و هیئتی ها بود،حسن دوباره به خاطر محبوبیتی که داشت باعث شد رزمندگانی نا غافل از هم بی خبر بودند دور هم جمع بشوند ویاد ایام بکنند؛اگر ما ارتباط نزدیکتری داشتیم حسن محتاج کبسول اکسیژن فلان جا نبود؛قسمت حسن اینه هم نشین دوستان شهیدش باشه
دوستان و همرزمان همگی نوبت به نوبت دارند پر می کشند و به آرزوی دیرینه شان که همان شهادت در راه خداست می رسند و من روسیاه با کوله باری از گناه و معصیت در حسرت دوستان.
خدایا آرزو میکنم تمامی آرزومندان به لقاء الله به محبوبشان به واسطه شهادت در راهت برسند و مرا هم یاد کنند شاید با یاد و شفاعت این روسفیدان خدا هم رحمی کند و مرا شرمنده شهدا نکند انشاءالله .
الان که اینها را دارم مینوسم اشک توی چشمانم جمع شده یادش بخیر از حسن فراش اول چیزی که به ذهن میاد صورت همیشه خندانش بود بعد یاد شر بازی هاش. یادم یک روز قبل از عملیات بیت المقدس ۴ حسن فراش را دیدم هیچی تجهیزات نداره بهش گفتم پس تجهیزات کو؟ گفت دیشب وقتی سوار قایق شدیم تا به عقبه برسیم ناگهان از قایق پرت شدم بیرون . میگفت هرکاری کردم نمیتونستم بیام بالای آب به زور تجهیزات را از خودم جدا کردم حالا برای همینه هیچی ندارم. مطمئناً میدانید حسن توی دسته سر به سر همه میذاشت و با همه شوخی و بگو بخند داشت .یادش بخیر