افطاری شب بیستم رمضان
مراسم افطاری برادر محسن فکور
به روایت: حسین گلستانی
دیشب عازم مراسم افطاری بودم که هر ساله آقا محسن فکور شب بیستم ماه مبارک رمضان بچههای گردان رو دعوت میکنه. راستش بیشتر حواسم روی دیدن بچه ها متمرکز شده بود تا خوردن افطاری و هییت. بعد ازمدتها توفیقی دست داده بود تا برو بچههای گردان رو زیارت کنم. برای پسرم هم که هم نام عمو محسن شهیدش بود این مراسم و دیدنیهای اون اونقدر جالب بود که از چند وقت پیش مشتاق باشه تا به این مراسم بیاد چون همه صحبتها در باره جبهه و جنگ وشهادت وخاطرات اون موقع هست و برای افراد این سن وسال خیلی جالب هست. به هر حال درست سر افطار و موقع اذان رسیدیم.
مثل همیشه آقا محسن با اون چهره خندانش بعنوان میزبان به میهمانان خیر مقدم میگفت و باز مثل همیشه حاج امیر آقای خندان میهمانان رو راهنمایی میکرد که برن جاهای خالی سفره رو پر کنند و خودش هم پذیرایی میکرد. اینبار خیلی جالبتر بود. دوتا آقازاده خوشرو رو دیدم که متوجه شدم پسران آقای خندان هستند. هم تو پذیرایی شریک بودند. داخل اتاق رو بچههای هییت آقا محسن پر میکردند و داخل حیاط جایگاه ویژه بچههای گردان بود. البته من فکر میکنم منطقی هم همینه چون اگر قاطی بودیم کل اون هییت به هم میخورد. وارد حیاط که شدیم چهرهها رو که دیدم کیف کردم، دارابی، دریایی، شهریاری، ظفر قندی، دولت آبادی، اسماعیلی، یوسفی وخیلیهای دیگه که از همشون عذرخواهی میکنم که اسمشون رو نمیارم. اما بعضی ها که میاومدند یه دفعه صدای همه در میاومد مثل حسین طوسی شوخ وخنده روکه با همه شوخی میکرد وهمه دوستش دارند. البته تازگیها خیلی خوش تیپ تر شده. اکبر حسین زاده هم مثل طوسی صدای همه رو درآورد. جاتون خالی افطاری رو که خوردیم بعد از اون نماز جماعت به امامت یه روحانی خوشگل و زیبا و از همه مهمتر از سادات عزیز برگزار شد که احساس کردیم تو حسینیه گردان داریم نماز میخونیم.
بعد از نماز بود که دیگه فرصتی پیدا شد و دیده بوسیها و دید و بازدیدها شروع شد. از همه چی صحبت شد از ساختمان گردان، از حسینیه گردان، از پشت بام گردان حتی از پتو پلنگیهای خوشگل اون موقع و شهدا و …..
خلاصه جاتون خالی اینقدر سر به سر هم گذاشتیم که دیگه وقت رفتن شد. یادم رفت از حضور پربرکت حاج محمود آقای امینی فرمانده باحال گردانمون بگم که خیلی خوشحالمون کرد. راستی یادم رفت بگم خیلی از بچهها، سایت گردان و شهید فخرالدین رو دیده بودند و خیلی هم خوششون اومده بود و قرار شد بیشتر به وب سر بزنند.
اونجا جای خیلی از بچهها خالی بود، حداقل اوناییکه منزلشون به نارمک نزدیک بود مثل مهدی خراسانی، مهدی صاحبقرانی، آقا رضا خلوجینی – که من فامیلی جدیدش رو فراموش کردم عذر خواهی میکنم- ومعاون همیشگی گردان سید محمد آقای مجتهدی و همه اون بچههای دوستداشتنی گردان.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.