نوشتهها
آلبوم مهدی صاحبقرانی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مهدی صاحبقرانی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیوقتی همه آنها کنارمان بودند …
/۱ دیدگاه/در دستنوشته ها /توسط ف. مهدی برزیاین دستنوشته رو از آلبوم برادر صاحبقرانی پیدا کردم. دستخط داداش فخرالدین … و امضاش …
نمیدونم در قسمت برچسبها اسم شهدا رو درست حدس زدم یا نه؟ اما تعدادی از این عزیزان که اسامی اونها برای نگهبانی در این یادداشتهای کوچک دستنویس آورده شده عروج کردند و رفتند …
امیدوارم همانگونه که این عزیزان از مرزهای وطنمون نگهبانی کردند ما نیز از جانفشانی آنها قدردانی کنیم و یاد اون ازخودگذشتگی های داوطلبانه بی مزد و منت رو بر دیده منت بگذاریم و با تمام وجود حفظ کنیم.
باشد که پاسداران واقعی راهشان باشیم.
بسیجی در دفاع مقدس
/۱ دیدگاه/در خاطرات, عکس /توسط ف. مهدی برزیاز راست به چپ: مجید صفار، مهدی صاحبقرانی
«این عکس مربوط به بعد از بمباران هوائی است که در یکی از قرارگاه های تاکتیکی در غرب در نزدیکی خط (بنظرم در منطقه شیخ صله یا شیخ صالح)، هنگام ظهر صورت گرفت. در این بمباران تعدادی از نیروهای گردان و بیشتر از گردان حمزه (س)، نیروهای دو گردان دیگر از لشگر ۲۷ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. هنگام ظهر برای وضو رفتیم تا محل تانکرهای آب و در بازگشت، ناگهان صدای غرش هواپیماها را از بالای سرمان شنیدیم. یک لحظه تا سرم رو بالا گرفتم، دیدم اوه اوه چه خبره، انگار مثل نقل و نبات داره بمب می آد، روی سر که چه عرض کنم، توی گلومون! اصلاً نفهمیدیم چی شد، خواسته یا ناخواسته همگی روی زمین شیرجه رفتیم. سیاهی ِ روی بازوی دست راستم در عکس مربوط به همون خیز رفتن روی زمینه. در جیبم یه حبه قند بود که وقتی خیز رفته بودم روی زمین، باعث زخم شدن ِ روی ِ ران پایم شد.
ادامه مطلب