نوشته‌ها

آلبوم مهدی خراسانی

84

از راست به چپ:

طوسی، مهدی خراسانی، کاظم بیگی، شهید حسن حاتمی، مجتبی صبوری

مکان: ارتفاعات ماووت

زمان: عملیات بیت المقدس ۲

آلبوم مهدی خراسانی

135

از راست به چپ: محسن شیرازی، شهید قاسم یاراحمد، اکبر طیبی

مکان: ارتفاعات ماووت

زمان: عملیات بیت المقدس ۲

آلبوم مهدی خراسانی

101

از راست به چپ: محسن شیرازی، مهدی خراسانی

مکان: ارتفاعات ماووت

زمان: عملیات بیت المقدس ۲

آلبوم شهید سعید دلالت

075a

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: ؟، شهید سعید رحیمی، ؟، ؟، شهید رجایی، ؟، شهید قائمی، مهرعلی، شهید گوگونانی

ردیف نشسته: ؟، حسین طوسی، شهید اشرف، شهید محمود تاج الدین، ؟

مکان: ارتقاعات ماووت

زمان: عملیات بیت المقدس ۲، زمستان ۶۶

آلبوم مهدی خراسانی

80

از راست به چپ: اکبر حسین زاده، شهید مقداد

زمان: عملیات بیت المقدس ۲

آلبوم خلیل نقیب زاده

از راست به چپ: شهید صادقی، ؟، حاج آقا جزینی، مرادی، خلیل نقیب زاده

مکان: ارتفاعات دولبشک، منطقه عمومی ماووت

زمان: پدافندی عملیات بیت المقدس ۲

«موضوع عکس از این قرار بوده که پایین ارتفاع یه گونی افتاده بود روی زمین و حاج آقا جزینی اون را دید و بطرف اون رفت. وقتی در گونی را باز کرد، دید توش پر از تیرهای گرینوف است. نمیدونم عراقی ها برای چی آن را اون پایین انداخته بودند به زحمت تا بالای ارتفاع کنار سنگر آن را آوردیم برای همین قیافه من و حاج آقا جزینی اونطوری بود. عکاس یادم نیست کی بود تا گفت صاف وایستید عکس بگیرم، حاج آقا جزینی گفت: اینطوری وایسید و عکاس عکسش را گرفت .

لازم بذکر است که حاج آقا جزینی الان حال و روز مناسبی نداره از بچه های گردان مالک بود که آمده بود حمزه برای سلامتیش دعا کنید.»

— خلیل نقیب زاده

به یاد شهید قهار علی مردانی

خاطره ای از شهید قهار علی مردانی

به روایت: خلیل نقیب زاده

بعد از عملیات بیت المقدس ۲ وقتی بچه ها از مرخصی برگشتن مقر آناهیتا سر و ته گردان شده بود یه گروهان. شاید تعداد بچه‌های ارکان گردان از نیروهاش بیشتر بود. بهر حال هنوز جابه جا نشده بودیم که اعلام کردن گردان باید آماده شه برای عملیات. آقا مهدی هم شد مسئول گروهان.

ما شب‌ها وقتی برپا می‌دادند، می‌آمدیم جلوی ساختمان گردان به صف می‌شدیم. بعضی شب‌ها تا آقا مهدی بعنوان مسئول گروهان دستور خبردار می‌داد (معمولاً شب وقتی دستور خبردار می‌دن نفرات نیاید بگن الله) یه رزمنده دلاوری بود بنام قهار علی مردانی – فکر کنم از عملیات خیبر به این طرف توی اکثر عملیات‌ها شرکت داشت – اما بچه شوخی بود و بلند می‌گفت الله.

هیچی آقا مهدی شاکی می‌شد و کی بود کی بود؟ بعد هم گروهان بشین و پا شو و بخیز و بدو و بیا و از این حرف‌ها و ما طبق معمول از خنده غش می‌کردیم. یادش بخیر …

بعد از عملیات بیت المقدس ۴ که گردان حمزه به آموزش آبی خاکی رفت، برادر قهارعلی مردانی رفت توی یه گردان دیگه و بعداً خبر شهادتش را برای ما آوردند.

روحش شاد