نوشتهها
آلبوم مهدی خراسانی
/۱ دیدگاه/در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مهدی خراسانی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم شهید سعید دلالت
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مهدی خراسانی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم خلیل نقیب زاده
/۱ دیدگاه/در خاطرات /توسط ف. مهدی برزیاز راست به چپ: شهید صادقی، ؟، حاج آقا جزینی، مرادی، خلیل نقیب زاده
مکان: ارتفاعات دولبشک، منطقه عمومی ماووت
زمان: پدافندی عملیات بیت المقدس ۲
«موضوع عکس از این قرار بوده که پایین ارتفاع یه گونی افتاده بود روی زمین و حاج آقا جزینی اون را دید و بطرف اون رفت. وقتی در گونی را باز کرد، دید توش پر از تیرهای گرینوف است. نمیدونم عراقی ها برای چی آن را اون پایین انداخته بودند به زحمت تا بالای ارتفاع کنار سنگر آن را آوردیم برای همین قیافه من و حاج آقا جزینی اونطوری بود. عکاس یادم نیست کی بود تا گفت صاف وایستید عکس بگیرم، حاج آقا جزینی گفت: اینطوری وایسید و عکاس عکسش را گرفت .
لازم بذکر است که حاج آقا جزینی الان حال و روز مناسبی نداره از بچه های گردان مالک بود که آمده بود حمزه برای سلامتیش دعا کنید.»
— خلیل نقیب زاده
به یاد شهید قهار علی مردانی
/۰ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزیخاطره ای از شهید قهار علی مردانی
به روایت: خلیل نقیب زاده
بعد از عملیات بیت المقدس ۲ وقتی بچه ها از مرخصی برگشتن مقر آناهیتا سر و ته گردان شده بود یه گروهان. شاید تعداد بچههای ارکان گردان از نیروهاش بیشتر بود. بهر حال هنوز جابه جا نشده بودیم که اعلام کردن گردان باید آماده شه برای عملیات. آقا مهدی هم شد مسئول گروهان.
ما شبها وقتی برپا میدادند، میآمدیم جلوی ساختمان گردان به صف میشدیم. بعضی شبها تا آقا مهدی بعنوان مسئول گروهان دستور خبردار میداد (معمولاً شب وقتی دستور خبردار میدن نفرات نیاید بگن الله) یه رزمنده دلاوری بود بنام قهار علی مردانی – فکر کنم از عملیات خیبر به این طرف توی اکثر عملیاتها شرکت داشت – اما بچه شوخی بود و بلند میگفت الله.
هیچی آقا مهدی شاکی میشد و کی بود کی بود؟ بعد هم گروهان بشین و پا شو و بخیز و بدو و بیا و از این حرفها و ما طبق معمول از خنده غش میکردیم. یادش بخیر …
بعد از عملیات بیت المقدس ۴ که گردان حمزه به آموزش آبی خاکی رفت، برادر قهارعلی مردانی رفت توی یه گردان دیگه و بعداً خبر شهادتش را برای ما آوردند.
روحش شاد