نوشته‌ها

شهدا قابل بدونیدمون …

Sahebghereny-Photo-149

«دلم گاهی خیلی تنگ میشه!!
تنگ دلهره های دیر رسیدن به اتوبوس…تنگ شنیدن غرغرهای بچه ها سر غذای بی مزه ی سفر…

تنگ شوخی های اتوبوسی …

تنگ شنیدن دردودلهای بچه ها…

تنگ ….

دلم تنگه برای تنهایی با شهدا.

تنگ غروب و شقایق های اردوگاه کرخه نور، ظهر شلمچه، گرمای سوزان کربلای ۸ و سوختن گونه های سرخ وسفید شهری،

دلم برای سرمای زیر صفر ماووت درعملیات بیت المقدس۲ تنگه …

یاد بچه هایی که بچگی نکردند و زود بزرگ شدند!!
فخرالدین، تاج الدین، جواد زندیان، محمد اشرف، حمزه نوروزی، رجایی، بلبل دسته ۱ سعید غلامی، رحیمی و …
دلم تنگه ! برای پاهای خسته از مانورها،پاهای خسته از راهپیمایی های شبانه وتن خسته از رزم و …

دلم تنگه واسه بیداریهای نصف شبی توسط بروبچ برا نمازشبخون ها،

دلم تنگه واسه اردوگاه آناهیتا با اون ساختمون های مدرنش که پنجره هاشو با پتو های گل منگلی با میخ به دیوار کوبیده بودیم تا یه وقت سرما !دل گرممون رو ازهم جدا نکنه.

دلم واسه همه چی تنگ شده.
همه چی بهونه است دلم برای خادمی تنگ شده …
شهدا…قابل بدونیدم…»

— مهدی صاحبقرانی

آلبوم شهید فخرالدین مهدی برزی

2013-04-26-012

از راست به چپ: مجید صفار، آقای اسدی (ناظم دبیرستان ابوذر غفاری)، شهید فخرالدین مهدی برزی

آلبوم مهدی صاحبقرانی

Sahebghereny-Photo-234

از راست به چپ: شهید فخرالدین مهدی برزی، ؟، ماشالله نانگیر

مکان: منطقه عملیاتی بیت المقدس ۲

زمان: قبل از عملیات بیت المقدس ۲

آلبوم گردان حمزه

1082

«این پسر محجوب و سر به زیر نفردوم از چپ که متفکرانه داره گوش میکنه اقا مجتبی کاکل قمی عزیزه که یه زمانی با شهید فخرالدین هر دوشون پیک دسته یک بودن و هر دوشون هم شهید شدند.»

— حسین گلستانی