نوشتهها
آلبوم علی شهبازی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیوقتی همه آنها کنارمان بودند …
/۱ دیدگاه/در دستنوشته ها /توسط ف. مهدی برزیاین دستنوشته رو از آلبوم برادر صاحبقرانی پیدا کردم. دستخط داداش فخرالدین … و امضاش …
نمیدونم در قسمت برچسبها اسم شهدا رو درست حدس زدم یا نه؟ اما تعدادی از این عزیزان که اسامی اونها برای نگهبانی در این یادداشتهای کوچک دستنویس آورده شده عروج کردند و رفتند …
امیدوارم همانگونه که این عزیزان از مرزهای وطنمون نگهبانی کردند ما نیز از جانفشانی آنها قدردانی کنیم و یاد اون ازخودگذشتگی های داوطلبانه بی مزد و منت رو بر دیده منت بگذاریم و با تمام وجود حفظ کنیم.
باشد که پاسداران واقعی راهشان باشیم.
شهید فخرالدین مهدی برزی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مهدی صاحبقرانی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیفانوس
/۰ دیدگاه /در خاطرات, عکس /توسط ف. مهدی برزیاز راست به چپ:
؟، ؟، شهید محمد مجازی، شهید مقداد، کتیرایی، حسین پناهی، ؟، محمد جنیدی، شهید داوود توکلی، ؟
با دیدن فانوس وسط این عکس که به نظر روشنایی بخش محفل گرم بچه های گردان در شبهای جبهه بوده یاد یه خاطره ای از داداش فخرالدین افتادم که می گفت یه بار یه خمپاره به یه سنگر میخوره و از شدت موج و ترکش های اون همه بچه های داخل سنگر شهید میشن اما شیشه فانوس داخل اون سنگر سالم می مونه و می گفت که این صحنه اون رو یاد همون شعر انداخته بود که:
گر نگهدار من آن است که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد …