نوشته‌ها

آلبوم محسن فکور

18

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: شهید علی فخارنیا، محسن فکور، شهید داود دانش کهن، حسین طوسی

ردیف نشسته: شهید سید حسن احراری، شهید احمدلو، سجودی، شهید حسن نوروزی

آلبوم محسن فکور

17

از راست به چپ: شهید ابوالفضل مقدسی، شهید سید حسن احراری، محسن فکور

روایت دیگری از شهادت برادران احراری

به یاد شهدای گرانقدر سید حسن و سید احمد احراری

به روایت: مهدی شریعتی

«سید احمد در تویوتا شهید نشد. ماشین هم با آرپی جی مورد اصابت قرار نگرفت. هر چند بعدا در اثر انفجار گلوله های تانک و توپ و خمپاره آتش گرفت .
در لحظه رسیدن به خط عراقی ها که متوجه آمدن ما شدند بسمت ماشین تیراندازی می کردند ، پیاده که شدیم خیلی سریع مهمات و قبضه ها را پائین کشیدم . آنقدر شدت آتش زیاد بود که از کف آسفالت کسی جرات سر بلند کردن نداشت. برای یکی دو دقیقه ای با هم روی آسفالت دراز کشیده بودیم و به ماشین که داشت سوراخ سوراخ می شد نگاه می کردیم . قرار شد با سید و بچه ها موقتاً تا آتش کم بشود، به سنگری که پائین جاده بود برویم. سید نفر اول بود که رفت بسمت آن سنگر و بعد نفر دوم و سوم. در این اثنا یکی از بچه ها که سرباز بود -بنام باقری- برگشت و با گریه و ناراحتی گفت که سید شهید شد.

رفتم بالای سرش و دیدم اسلحه به بغل، پاها بسمت آبگرفتگی و خورشیدی ها و سر بسمت جاده شهید شده. تیر و یا ترکش دقیقاً خورده بود  به شاهرگ سمت راست گردن سید و خون زیادی از او رفته بود. صورتش زرد و رنگ پریده بود .
ادامه مطلب

نحوه شهادت برادران احراری

به یاد شهدای گرانقدر سید حسن و سید احمد احراری

به روایت: محمد کاری از گردان مالک

scan00552

از راست به چپ: شهید سید حسن احراری، محمد کاری

 

«یادمه دو روز قبل از شهادت سید بعد از ظهرش، اومدن گفتن فردا دوباره ( برای سومین بار) گردان ما (مالک) باید بکشه جلو (خط ام القصر).

خب مقر گردان ما و حمزه توی کارون چسبیده به هم بود طوریکه چادرای گروهان ما و بعضی چادرای حمزه چسبیده به هم و سه چهار متری هم بود و مشخصا چادر مخابرات گردان چسبیده به چادر دسته ما بود که اغلب وقتها توی کارون من پیش بچه های مخابرات حمزه بودم که چند تن از دوستان و بچه محلهامون توی مخابرات و اونجا بودند، مثل جواد طاهری و اسماعیل نوری و شهید عزیز سید اصغر توفیقی و محمود اروج زاده و شهید عزیز سعید طالبی و سید عزیز شهید حسن احراری هم بیشتر پیش ما بود طوری که اغلب نماز جماعت رو با هم میخوندیم.

فردای اون روز که خبردار شدیم صبحش کلی با سید حسن و سید اصغر و سعید طالبی و جواد طهری و ….. با هم بودیم و سید حسن از جلو رفتن. اخویش خبر نداشت و تا دم آخر که کامیونها اومدن تا ما سوار شیم بریم جلو سید حسن با ما بود و وقت رفتن خداحافظی کردیم و ما اومدیم گراز آباد و یه عده موندن اونجا و ما رفتیم پایگاه موشکی سوم که شب شد و یه عده دیگه مون رفتن خط و تعدادی هم زیر پل بتونی که گفتن بقیه صبح میریم و ما شبو موندیم پایگاه موشکی سوم و دیگه نفهمیدیم که پشت سر ما به سید حسن خبر میدن که اخویش با یه تویوتا اومده خط و مورد اصابت گلوله مستقیم که فکر میکنم آرپی جی بود واقع شده و مونده بین ما و بعثیا بخاطر اینکه ایشون از خط ردشده و جلوتر رفته بود (جاده ام القصر هم که اکثر بچه ها یادشونه که چه قیامتی بود اصلا کل خط تا خود کارخونه نمک کربلایی بود…).

ادامه مطلب

آلبوم گردان حمزه

225

از راست به چپ: شهید سید حسن احراری، شهید ابوالفضل مقدسی

مکان: اردوگاه کارون

زمان: عملیات والفجر ۸

گروهان ۲، دسته یک

Sahebghereny-Photo-118

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: هادی قیومی، ؟، شهید علی اکبری، ناصر دودماندوست، شهید شیخ عباسی، شاهری، شهید عابدینی، شهید شعبانی، شهید مقدسی، شهید حجت الله حسینی، شهید حاج کیانی، مهدی صاحبقرانی، اکبر طیبی، احمد بویانی، شهید میرآخوری

ردیف وسط: شهید گرجی، باقری، زارعی، اکبر حسین زاده، عباس اسکندرلو، والی پور، اصغری، شهید سید حسن احراری، حسین اسداللهی

ردیف نشسته: صلواتیان، محمد صیاد، شهید آخوندی، بهمن نفیسی، ذوالفقاری، شهید مسلمی، ؟، داوود معقول