نوشتهها
عطر تی رز
/۲ دیدگاه /در خاطرات, عکس /توسط ف. مهدی برزیاز راست به چپ: خسرو تاجیک، شهید نورالله پازوکی، محمد لاروبی
«یادمه روزای اولی که وارد گردان شدم از تهران با خودم یک شیشه عطر تی رز که سوغاتی ِ پسر خاله عزیزم محمد پارسائی (از نیروهای گردان در عملیات مرصاد) از مشهد بود رو به همراه برده بودم. وقت مغرب بود داشتیم برای نماز جماعت می رفتیم که یادم افتاد خوبه از این عطر بزنیم و بعد به نمازخانه برویم. اون روزا اسفند سال ۶۶ بود و چون گردان نیروی زیادی نداشت، برخی از دوستان ِ ارکان گروهانها از جمله شهید پازوکی، برادر جنیدی و برادر آشتاوی، آقا مصطفی خرسندی و دیگران هم در اردوگاه آناهیتا با ما در اتاق مخابرات بودند.
وقتی عطر رو برداشتم بزنم و می خواستم به آقا مجتبی میزرائی هم بدهم در راهرو، شهید پازوکی رو دیدم و استفاده از عطر رو به ایشان تعارف کردم. در عطرها معمولا از الکل صنعتی استفاده میشه و به لحاظ شرعی ایرادی برای استفاده از آنها نیست، اما شهید پازوکی که بنا به فرموده ی حضرت امام (ره) بغض و کینه ی انقلابی اش را علیه آمریکا در دل نگاه داشته بود، بسیار جدی و مصمم گفت: آمریکائی که نیست؟اگر آمریکائی باشه من نمی زنم.
گفتم: نه ، مالزیائی هستش.
گفت باشه، پس عیبی نداره، گرفت و استفاده کرد.
رفتار این شهید عزیز در اون لحظه برام خیلی جالب بود. خداوند تمامی شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رو با سالار شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین محشور گرداند و ما را از شفاعت آنها برخوردار کند، همچنانکه عزت و سربلندی ما و این نظام مقدس بیشتر از هر چیز ثمره ی ایثار و مجاهدت آنها و حضرت امام (ره) هستش.
التماس دعا.»
— مجید صفار
سالگرد عروجت مبارک
/۱ دیدگاه/در اخبار, خاطرات /توسط ف. مهدی برزیبه یاد شهید رمضان صاحبقرانی
برداشت از وبلاگ: یاد یاران
*اساسا جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه ای از اخلاصها و توجه ها و جز با حرکت به سمت “انقطاع الی الله” حاصل نمی شود.
*اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادتها منتهی شده است نمی بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل می گشت.
*فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود.
پی نوشت:
مهدی (خراسانی) میگه هیچوقت یادش نمیره که رمضون داوطلبانه رفته بود برای بچه ها آب بیاره که در فاصله زمانی کمتر از ۵ دقیقه، برادر میرزایی و شهید نورالله پازوکی میگن رمضون با ترکش خمپاره ۶۰ شهید شد.
روحش شاد

