آلبوم شهید حسن زمانی

 

با تشکر از آقای مهدی جلالی که عکس های شهید زمانی رو از خواهر بزرگوار شهید زمانی اخذ و برای سایت ارسال داشتند.

دل نوشته

جالبه که گاهی شاید دقایق زیادی می نشینم پای این نوت بوک که از بین عکسهای باقیمانده در آرشیوم یکی چند عکسی انتخاب کنم برای پست روزانه

اما گم می شوم بین عکسهایی که هر کدام دنیایی از خاطره اند … و مقایسه می کنم مردمان این روزها را با فرشته های آن روزها …

و حسرت می برم و راستش حسادت می کنم به دوستی بین مردمانی که جز کسب رضای خدا و رسیدن به حضرت دوست غمی نداشتند و روزها و ساعاتشان جز با یاد خدا پر نمی شد و در نهایت سادگی الگو بودند برای خوب زیستن و خوب رفتن …

دلتنگم برادران … دلتنگ روزهایی که صفا و صمیمیت و فداکاری و از خودگذشتگی و انسانیت و یاد دوست جای همه نداشته ها را پر می کرد

ممنونم از همیاری شما

متشکرم که گاهی با ارسال خاطرات، سطری به یادگار می نویسید و عکسی و فیلمی و فایلی صوتی ارسال می کنید تا به ارزشمندی و صفای وب گردان حمزه بیفزایید … تا بماند به یادگار برای آنان که همچو من گاهی، شاید گاهی، خیلی نیازمند شنیدن از شما و یاران شهیدتان هستند.

از آلبوم احمد محمدی

آلبوم مجتبی میرزایی

image_011از راست به چپ: نقی پور، مجتبی میرزایی، علیپور

«یادش بخیر این عزیزان از رزمندگان دلاور و با صفای مخابرات گردان حمزه هستند. اقای میرزائی که از السابقین مخابرات گردان و یکی از کسانی بود که در همه شرایط سخت و مشکل با روحیه ای خاص خود همیشه یاری دهنده بچه های مخابرات بودند. یاد و خاطراتشان همیشه در ذهنها ماندگار است.

و اما این دو دوست یا دو قلوی جدا نشدنی نیز انقدر با یکدیگر مانوس و رفیق بودند که در مخابرات به شوخی اسم هر دو را با هم تلفیق کرده و صدا میکردیم آقای ” علی نقی پور ” یا ” نقی علی پور ” . یکی از هزاران خاطره خوب و بیاد ماندنی در خصوص این دو یار عزیز میتوانم به موضوع ایثارگری و از خود گذشتگی آنها اشاره کنم ، به طور مثال در جبهه ها و یا اردوگاههای پشت جبهه مرسوم بود که لباسهای کثیفی که باید شسته میشد ، در تشتهای پلاستکی در کنار منابع آب مستقر در اردوگاهها خیسانده میشد که راحتر شسته شود. گاها دوستان تنبلی هم مثل من پیدا میشدند که لباسهایشان را خیس کرده تا بشورند ، اما مدت زمان زیادی همانجا میماند ، تا اینکه میدید لباسها شسته شده و روی بند برای خشک شدن پهن شده است و این کار کسی نبود جز همان دوستان ایثارگر و از خود گذشته در گردانها و واحدها.

آقای علیپور و نقی پور هم از آن دسته دوستان در واحد مخابرات بودند که هر چند سعی میکردند به صورت مخفیانه و شبانه این کار رو انجام بدهند اما در جمع کوچک واحد مخابرات لو رفته بودند هر چند به روی خودشان هم نمیآوردند. منهم که پر رو و بی حیا ، هر وقت لباس خیس میکردم ، میامدم در استانه درب چادر فریاد میزدم ” قابل توجه دوستان ایثارگر مخفی ، یک تشت لباس در کنار منبع آب خیسانده شده منتظر ایثار شبانه شما است ” که با خنده بقیه بچه ها روبرو میشد. بهر حال این ایثارگری ها نمونه ای از روحیات این دلاور مندان و رزمندگان راستین در همه صحنه های دفاع مقدس بود که ان شاءالله بواسطه آنانی که پر کشیدن و چه آنانی که غریبانه در سوگ پر کشیدگان ، پر پر می زنند ، دست من غافل را هم بگیرند و یکبار دیگر کمکمان کنند در پرواز.

یا علی»

— ابوذر جدیدی

آلبوم گردان حمزه

3090 از راست به چپ:

ردیف ایستاده: ؟، محمد صیاد، ؟، منصور حسین زاده، شهید داوود توکلی، ؟، اکبر طیبی، شهید ولی پور، شهید مهدی پور، محسن روغنگرها، ؟شهید خانی، سید مجید طحانی

ردیف نشسته: شهید آرویی، خسرو آقاجانی، شهید محمد مجازی، محمد جنیدی، مهدی خراسانی، علی اقبالی

ردیف نشسته: شهید بهروز آذری، قاسم کارگر، علی لیایی، حاج محمود امینی، بهزاد اصغری، ابوذر جدیدی