مطالب توسط

کربلای ۵

خاطره ای از عملیات کربلای ۵ به روایت: محسن امامی اینجا مهران است  دقیقا مکانی که فخرالدین مراحل اولیه  عروج را شروع کرد. زمانی که مهدی‌پور و دوستانش شهید شدند، فخرالدین اثرات مثبت این شهادت رو احساس کرد. اینو میشد از رفتار و کردار و در عمل فخرالدین فهمید. اینجا بود که وقتی دسته  یک […]

جنگ تن به تن

خاطره ای از عملیات کربلای ۸ به روایت: محسن امامی می‌خواستم از عملیات کربلای هشت که یه محک جدی برای رزمندگان گردان حمزه وهمچنین تجربه خوبی برای فخرالدین بود یه خاطره جالب براتون تعریف کنم. بعد از عملیات سنگین کربلای ۵ آماده شدیم برای انجام یه عملیات دیگه تو منطقه شلمچه. نمی‌دونم  چرا از این […]

مرد عمل و کارزار

به روایت: مهدی صاحبقرانی سلام، سلام برشهیدان راه حق، سلام برتو ای عاشق حق که هرچه توان داشتی گذاشتی تا زودتر از این دنیا جداشی، ثانیه‌ها، دقیقه‌ها و….نتونستند جلوی حرکتتو بگیرند. تو حتی ازاونا هم جلوتر بودی، خیلی ها توهمون زمانه عشق وایثار هم چیزی عایدشون نشد چون دنیا براشون دنیا بود!!! اما داداشیِ من […]

ماووت

به روایت: مهدی صاحبقرانی داداش خوب من عاشق شعر (روزها فکر من این است و همه شب سخنم …) بود، نه بابا عاشق خود خدا بود، خوش بحالش. مرحله اول عملیات وقتی پای کار رفتیم، ساعت حدودای ۲ نصف شب بود، جاتون خالی برای شام قبل از قتلگاه برامون سفره رنگین چیده بودند، یه رون […]

شب واقعه

به روایت: مهدی صاحبقرانی یه شب، از شبهای قشنگ جبهه، طبق عادت خوب همیشگی تو چادرهای ۳۲ نفره ای که برای هر دسته از گروهان ها در نظر گرفته بودند قبل از خواب، دور هم جمع شده بودیم تا سوره واقعه رو بخونیم، شروع کردیم به خوندن بسم الله الرحمن الرحیم اذا وقعه الواقعه ………………تا […]

بسیجی نمونه

به روایت: محسن امامی قبل از عملیات کربلای هشت تو اردوگاه کرخه بسیجیهای نمونه رو انتخاب کردند وشهید احمدی زاده بعنوان یکی از این بچه ها لوح تقدیر گرفت. شب توی چادر نشسته بودم دیدم فخرالدین اومد توی چادر و یک بسته به من داد کادو پیچ شده و تمیز گفت: اینو یکنفر داده بدم […]

یاد شهدای عملیات مرصاد گرامی باد

به یاد شهدای عملیات مرصاد به روایت: محسن امامی این روز‌ها مصادف است با عملیات افتخار آفرین مرصاد برعلیه منافقین کوردل. اونایی که فکر می‌کردند ۴۸ ساعته توی تهران هستند و هزار آرزوی باطل دیگه داشتن. بعد از عملیات مرصاد توی اردوگاه کوزران مستقر شدیم، هم استراحت و هم اینکه پاکسازی. یه روز صبح با […]