نوشته‌ها

شهید فراتر از زمان و مکان است

خاطره ای از شهید حاج حسین اسکندرلو

به روایت: عباس اسکندرلو (برادر شهید)

n00002242-r-b-019

با اینکه این ایام در سالگرد عملیات غرور آفرین خیبر هستیم، حیف است که خاطره ای از اخوی شهید نداشته باشم.

در بحبوحه عملیات خیبر بود که من در تهران بودم و حدود دو سه ماهی بود که از کردستان آمده بودم و مجبور بودم که عقب‌ماندگی درس به خاطر حضور در منطقه را جبران کنم و امتحانات را بدهم و بعد عازم منطقه شوم. در یکی از همین روزهای اسفند سال ۶۲ بود و من در منزل داشتم درس میخواندم و حدود ساعت ۱۰-۱۱ صبح بود که در خانه را زدند و من رفتم درب را باز کنم. پس اینکه درب را باز کردم با صحنه عجیبی مواجه شدم. دیدم حسین با لباسی خاک آلود و حالتی تقریباً غیر طبیعی وارد شد. تا لحظاتی همینطور مات شدم به حسین چون اصلاً انتظار برخورد با این صحنه را نداشتم. مادرم هم انگار شوکه شده باشد، مات شده بود. حضور حسین بسیار غیرمنتظره بود ولی پس از دقایقی با همان حال خودش به حرف آمد.

«… دیشب در جزیره مجنون عملیات داشتیم. موج انفجار گرفتم. با هواپیما آمدم تهران. بردنم بیمارستان فیروزگر. از بیمارستان در رفتم اومدم خونه ….»

ادامه مطلب