نوشته‌ها

۱۵ روز در خط مقدم

خاطره ای از عملیات کربلای ۵

به روایت: حسین گلستانی

این خوابهای این شکلی که آدم خودش غش کنه و خوابش ببره خیلی کیف داره …

یادم میاد تو عملیات کربلای پنج یه شب تو دژ با عراقیها درگیری شدیدی داشتیم، طوری که حاج امینی با بیسیم به من گفت چند تا آر پی جی زن بردار و برو اون طرف خاکریزامون تانکهاشون رو بزن و برگرد که خدا خواست و خود تانکها به سمت خاکریز ما اومدند و اون شب ما تقریباً چهار پنج تا از اون تانک خوشگلهاشون رو زدیم ….

نیمه‌های شب با برادر بابالویی به سنگرهای بچه‌ها سرکشی می‌کردیم که خدای ناکرده خوابشون نبره … آخه عراقی‌ها به ما خیلی نزدیک شده بودند و تقریباً مثل نقل و نبات برای همدیگه نارنجک می‌انداختیم…

من یه کلت منور داشتم که در مواقع ضروری از اون استفاده می‌کردم .اون شب خیلی خسته شده بودیم با برادر بابالویی قرار گذاشتیم نوبتی یه چرت چند دقیقه‌ای بزنیم … یه سنگر حفره‌ای پیدا کردیم، دوتایی به زور توی اون روبروی هم نشستیم طوری که زانوهامون مماس با همدیگه بود. قرار شد اول بابالویی بخوابه .

فکر کنم چهار پنج دقیقه بیشتر نخوابید و بیدار شد. نوبت من شد که بخوابم، البته همانطور در حالت نشسته دیگه. کلت منور رو دادم به بابا لویی و چشمهام رو روی هم گذاشتم. چه لذتی داشت. فکر می‌کنم چند ثانیه طول کشید تا بخوابم. تو رویای خواب بودم که با صدای شلیک همراه با سوزش و گرمای شدیدی روی سرم از خواب پریدم. عجب صحنه‌ای بود. وحشت کردم، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده. وقتی من خوابیدم، بابالویی هم برای چند ثانیه خوابش می‌بره و دستش میره رو ماشه کلت منور و اون رو شلیک میکنه که از روی سر من رد میشه و…

از بابالویی پرسیدم چی شد خواب ما که چند ثانیه بیشتر طول نکشید.

اون گفت: ولی این چند ثانیه برای من مثل چند ساعت بود. من تو خواب رفتم به همه بچه ها تو سنگرهاشون سرکشی کردم و برگشتم و بعد هم یه منور به سمت عراقیها شلیک کردم … اون شب کلی با هم خندیدیم. اصلا به ما خواب نیومده بود.

پانزده روز پاتک عراقیها به ما حتی فرصت نداد که پوتین‌هامون رو از پاهامون در بیاریم ویا آبی به صورتمون بزنیم. خیلی اون شبها با صفا بود …

یادش بخیر …

یاد باد آن روزگاران یاد باد

بابالویی

209

آلبوم حسین گلستانی

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: ؟، ؟، ؟، شهید غلامعلی، ؟، بابالویی، میرزایی، دریایی، محسنی، اروج زاده، خراسانی، ؟، پیری، گلستانی، معقول

ردیف نشسته: زرینی، طحانی، ؟، جوهری، محمدی، حاجی حمزه، بهرامی، ؟

مکان: پادگان دوکوهه، پشت ساختمان گردان حمزه

زمان: قبل از عملیات کربلای ۵