نوشته‌ها

ممنون برادر گلستانی که به ما یک دنیا، نه یک … اذان هدیه کردی

به قلم:

ناصر رخ

unnamed

لینک دانلود

سلام . خیلی خیلی ممنونم /

از خواهر گرامیت که سالها در حفظ و نگهداری این اثار بجا مانده از شهید بزرگوار محسن گلستانی همت کرده و اینک جهت استفاده در اختیار شما قرار داده /

اجرش با شهدا و شهید گلستانی ……..

و از خودت که نگو …

به ما یک دنیا ، نه یک………….. اذان هدیه کردی ، آنهم با صدای یک شهید /

شهید محسن گلستانی پس از قریب به سی سال محرمیت

الله اکبر /الله اکبر / الله اکبر / الله اکبر

دو شهادت به آنکه نیست چیزی جز خدا

دو شهادت به آنکه محمد رسول خداست

دو شهادت به آنکه علی امیرمومنان است

دو بار خطاب به شتاب در نماز
دو بار خطاب به شتاب بسوی رستکاری

دو بار خطاب به شتاب در عمل خیر

الله اکبر / الله اکبر

دو بارشهادت به آنکه /نیست چیزی جز خدا
خدا خود در بزرگداشت این معارف حقه به ما توفیق عمل و اخلاص عنایت کند .

ازت ممنونم / هزاران هزار بار ممنونم

******

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ، اینک منهم اهدا می کنم به :

توئی که آنروز ها در این دنیا نبودی یا اگر هم بودی در سنینی بودی که با آنها نبودی یا مثل من بودی و نبودی ، به توئی که میخواهی بدانی . جیزهائی را که جزو روزمرگی ها نیست .

از جنس دنیائی نیست . )که بشود پائین و بالایش کنی . زیر و رویش را در آوری . قیمت بگذاری . توی سر مال بزنی . یا آن طرف یک لا و چند لا کنی( . آری اینها اصل معارف است .

این صدای اذان است

که با صدای دلنشین و سوزناک گلستانی به تو تحویل می شود .

آری بگو

الله اکبر / الله اکبر/ الله اکبر /الله اکبر

واین را از عمق جان بگو آری از عمق جان ،

و شهادت بده که هیچ چیز جز خدا نیست .

حالا شهادت بده که محمد رسول خداست .

و سپس شهادت می دهی که علی امیر مومنان است.

تو شهادت می دهی . تو در سر مئذنه فریاد می زنی .

آری تو نباید از این جنس باشی یعنی وقتی می خواهی شهادتت را فریاد بزنی تو نباید خودت باشی .

آخر تو می خواهی شهادت بدهی به چیز هائی که دیده باشی ،

اما نه با این چشم ، بلکه با همه جانت .وقتی می خواهی شهادت بدهی به چیزی باید همه چیز را دیده باشی یعنی خدای هستی از روح خود در تو نهاده .

اینست که امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید خدائی را که من نبینم نمی پرستم .

که گفتم تو در دادگاه نه ، که در سر هر کوی و برزن .

آنهم جلوی کسانی که اینها را قبول ندارند و با این شعارها که از عمق جان بر می خیزد مبارزه می کنند .

آری آنها که در حزب شیطان ثبت نام کرده اند .

و تو باید مثل محسن باشی و مثل محسن ها با گلوله و توپ و تانک به مقابله بر آئی و تا شیمیائی شوی .

(در مقابله با دشمن )

آری وقتی فهمیدی هیچ چیز جز خدا نیست .

آنوقت تو خودت را هیچ چیز نمی دانی وهیچ چیز نمی بینی جز خدا .

و باید موذن باشی وفریاد کنی و همه را به خدا بخوانی .

باید سعی کنیم اینچنین باشیم . مثل محسن مثل … بلال

خدایا به عزت و جلالت سوگند عاقبت ما را همانند موذنهای درگاهت قرار بده .

حال مردم را به نماز بخوان .

نه اینکه ، اگر وقت کردند بیایند نماز ، باید شتاب کنند برای نماز .

حال دعوت کن که با شتاب برای رستگاری بر خیزند .

و بعد به شتابند برای خیر در عمل ، (عمرمان کم است باید شتافت) .

و دوباره بر می گردیم به اصول اعتقادات .

دو مرتبه الله اکبر / الله اکبر

و باز دو مرتبه فریاد می زنی هیچ چیز نیت جز الله

و حال می ایستیم به نماز

که رسول خدا فرمود :

۱- نماز نور چشم من است.

۲- کسی که عمدا نماز را ترک کند . کافر است .

۳- نماز ستون دین است اگر نماز قبول شود سایر امور قبول می شود

و اگر نماز قبول نشود سایر امور قبول نمی شود .

و اینها غیر از کاهل نماز است ( می خواند ولی نماز صبحش را ظهر می خواند و نماز ظهرش را وقتی می خواند که چند دقیقه به مغرب است .یک روز می خواند و روز دیگر یادش می رود )

یا ضایع کننده نماز است ( ذکر رکوع را قبل از رکوع شروع می کند و بعد از برخواست از رکوع تمام می کند آنهم چگونه رکوع و سجده کردنی و همه را به چشم بهم زد نی تمام می کند ) و یا یک وقت نماز می خواند ، اما بعد از سلام متوجه می شود که، مثل اینکه در نماز بوده است .

می ایستیم به نماز .

نمازی که از هر عیبی پاک است و خود هر عیب و زشتی را می شوید .

خدایا مرا به همه خوبان در گاهت ببخش از این نماز خواندن ها و توبه می کنم از ضایع کردن نمازو ……

خدایا به ما توفیق برپائی نمازرا عنایت کن .

دوستدارت ناصر رخ

صدای زیبای شهید

اذان شهید محسن گلستانی

و سخنان وی دقیقا یک شب قبل از عملیات والفجر هشت

و همچنین صحبتهای ایشون برای داداش فخرالدین و همکلاسیهاش از دبیرستان آقا رخ وقتی برای اولین بار اومده بودند جبهه

— ارسال حسین گلستانی

عاشق وارسته پروردگار

به یاد شهید محسن گلستانی

به روایت: حاج محمد رضا طاهری

حاج محمدرضا طاهری و مداح شهید محسن گلستانی

شهید بزرگوار محسن گلستانى هنوز صداش تو گوش رزمنده هاى لشگر ٢٧ محمد رسول الله هست ، چه الهى قلبى محجوب بعد نماز جماعتش ، چه اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار تو زمین صبحگاه دوکوهه

انقدر عاشق وارسته ى پروردگار بود که اگر یه مقدار دیر می دیدیش احساس کمبود معنوى میکردى ، یادمه یه روز از تهران تا خط پدافندى مهران فقط به عشق دیدن محسن با پاى شکسته رفتم .

دم غروب که می شد بچه ها رو بالا پشت بام ساختمون حمزه جمع میکرد و دسته جمعى سوره ى الرحمن رو میخوندن و هدیه به امام زمان عج میکردن بعد وقتى خورشید داشت غروب می کرد میگفت بچه ها با آقا حرف بزنید الان اقا جوابتونو میده

آخرین حرفى که ازش تو قلبم موند، شب عملیات والفجر ٨ بود من از گردان مالک رفتم تو گردان حمزه محسن و پیدا کردم گفتم یه چیزى بهم بگو یادگارى بمونه گفت محمد این همه حسین حسین گفتى یادت باشه امام حسین امشب اونور تانک ها منتظره ، اشاره به اینکه کسى که دم از امام حسین علیه السلام میزنه موقع خطر وقتى رسید به تانک هاى دشمن پشت به امام حسین ع نمیکنه و فرار نمیکنه .

از محسن هر چى بگم زبونم قاصره هر کى میخواد بهتر بشناسش کتاب دسته ى یک نوشته ى اصغر کاظمى رو بخونه

نثار شهداء و حضرت امام صلوات و فاتحه اى هدیه کنین

جشن پتو برای …

به قلم: رحیم پورعباسی

dastvareh4از راست به چپ:

ردیف ایستاده: محمد رضا طاهری، مهدی خراسانی

ردیف نشسته: شهید سید محمود استاد نظری، شهید سید حسین دستواره

«چقدر سخت است که انسان به یاد خاطراتی بافتد که خون از دیده جاری نماید وچقدر لذت بخش است که با خاطرات عمری را زندگی نماید .

یه شب در اردوگاه کرخه بعد از نماز مغرب و عشاء با برادر عزیز محسن گلستانی پشت چادر گروهان یک صحبت میکردیم.
راستش را بخواهید من یک کتاب نوحه داشتم وبیشتر وقتها بامن بود هرجایی که میرفتم این کتاب مونس من شده بود . بعضی وقتها با صدای بیخودم می خواندم، نه که از دیگران خجالت بکشم نه … بلکه وقتی بلبل های واقعه بودند من باید خاموش می شدم.  برادر محسن گلستانی درباره همین موضوع صحبت میکرد و میگفت: باید شعرهایی آماده کنی که بچه های روحیه ی تازه ای بگیرند. من شعرهای حاج آرام ( روحش شاد ) که بعضی از انها را حاج منصور خواند بود همراه داشتم مثل ( دوستت دارم حسین جان فدات بشم حسین جان ، با اشک دونه دونه ، خدا خودش می دونه ) و شهید محسن گلستانی به دنبال شعرهای خوب باحال و پرمعنایی بود / خلاصه به من گفت بخوان ببینم که این شعر چگونه وبا چه سبکی خوانده می شود ( همه عزیزانی در آن دوره بودند می دانند شب ولادت بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها  محسن گلستانی چه کرد، هم از نظر شعر وهم نظر سبک و رسیدن مفهوم شعر)  که من حقیقتش آنجا خجالت کشیدم و به قول بچه ها ما آب شدیم. من که صدایم مثل غار غار کلاغ بود بهانه می گرفتم که در این موقع شهید سید محمود استاد نظری به فریادم رسید . چون سید محمود با محسن دوست خوبی بودند. بعد از آمدن سید محمود من گفتم : برادر گلستانی اگر اجازه بدهید من با اجازه شما بروم چادرمان چون وقت شام بود. بعداز خدا حافظی با برادر گلستانی و سید محمود که در چادر ما و از دسته ما بود . به طرف چادر آمدم .

بعد ازشام بچه ها شروع کردند به شوخی ( خدایی هم مزه میداد) گفتند و خندیدند و تا ساعت ۱۰ شب همه منتظر خاموشی بودند . چون تازه اصل کار شروع می شد. از یه طرف شهید کوهبر و بچه های دیگه آماده ی جشن پتو می شدند و از طرفی ما هرشب قبل از خواب سوره مبارکه واقعه را می خواندیم واصلی ترین نفر در این زمینه شهید سیدمحمود استادنظری بود . ( او بچه ای آرام ، سر بزیز و کم حرفی بود ).

ساعت خاموشی فرارسید و چراغها را خاموش کردند . یکی از بچه ها گفت : خاموش نکن ما امشب سوره واقعه را نخوانده ایم . یکی دیگه از بچه ها گفت : خاموش کن امشب که سید محمود نیست … که بچه ها بیشتر خندیدند ودوباره شروع به شوخی کردند. انگار همه منتظر یه حرفی بودند که دوباره شروع کنند.

 درهمین حرف ها سید محمود استادنظری وارد چادر شد و چراغ را روشن کرد که بچه ها زدند زیر خنده. با آن چهره ی معصوم و سر بزیر گفت : هرکه میخواهد سوره ی واقعه رابخواند صلوات بفرستد. همه با صدای بلند صلوات فرستادند . یکی از بچه ها بلند گفت : ساکت مگر نمی دانید در شب شعار نمی دهند. بچه ها زدند زیر خنده. آن شب هم سوره ی واقعه خوانده شد. گرچه بعداز آن که خاموشی زده شد برای سید محمود جشن پتو …

روحشان شاد و یادشان گرامی»

دلتنگی های دوکوهه

به قلم: حسین گلستانی

همیشه تو دلتنگیهاست که آدمها ارتباطشون با معبودشون قشنکتر میشه و میتونند دل نوشته های زیبایی رو به سطر بیارن. دلتنگیها خیلی خوبه و البته زمانش از همه مهمتر ……

یادش بخیر غروبهای دوکوهه….کرخه…کوزران…قلاجه… شلمچه دلگیر و ……..قبل از نماز می دیدی بچه ها دوست دارن تنها باشن برن یه گوشه ای بنشینند وتو دلتنگی خودشون که قطعا فراق یار و دوستان عزیزشون بوده دست به قلم بشن ویا دعایی بخونند …عهدی ببندند و یا………….

حالا این دلتنگی رو با مناجاتهایی که از بلندگوهای حسینیه حاج همت پخش میشد تو فضای پادگان دوکوهه رو در نظر بیارین والبته مطمئنا که با هیچ چیزی نمیشه عوضش کرد همیشه قشنگترین دل نوشته ها مال همین زمانها بود ……………….

یادم میاد محسن همیشه غروبها یه جوری خودش رو گم میکرد تا کسی بهش دسترسی نداشته باشه مخصوصا این آخریها که دیگه تنهاییهاش بیشتر شده بود وهر موقع که از تنهاییش برمیگشت اکثر موقع ها چشمان گریه آلود و اشکبار داشت وهمیشه بهترین مناجاتها و اشعارش رو تو همین زمانهای تنهایی مینوشت شاید تو یکی از همین تنهاییها دعای معروف صبحگاه ……….اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار ……..رو خلق کرد و برای خوندن آماده کرد…….اکثر وصیت نامه ها تو همین زمان قبل از غروب آفتاب که آدمها بیشتر دلشون میگیره نوشته میشد و خلاصه تو همین زمانها میشه دلنوشته های قشنگی نوشت.

من از دوستان همرزمم درخواست میکنم هر چی رو که به ذهن قشنگشون میاد در مورد شهدامون….. دوستانمون که زنده اند…. مکانهای با ارزش جبهه …. رفتارهای اجتماعی اون زمان…اخلاقیات قشنگ دوستانمون … شوخیهای بامزه شون….لحظه شهادتشون و دهها خاطره زیبا و قشنگ اون زمان رو هر چند کوتاه برای سایت گردان بفرستند البته فرق نمیکنه برای کدوم گردان و لشگر هستید اینجا جایی هست که بتونید درد دل کنید و ……….حالا فر صت خوبیه که یه مجموعه قشنگ از همه خوبیهای جبهه درست کنیم تا آیندگان ازاین کار لذت ببرند….

ممنون

یا علی