نوشتهها
دهه فجر انقلاب اسلامی مبارکباد
/۰ دیدگاه /در اخبار /توسط ف. مهدی برزیبه نام پروردگار شهدا
ایام خوش آن بود که با جمع شهیدان سپری شد
بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۹۱ یعنی ۲۷ سال پس از بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۶۴
آن روز ها خیلی هایمان و خصوصا نازنین شهدا ، هنوز حتی بیست سال گذر عمر را هم تجربه نکرده بودند و ما امروز بیست و هفت سال تحمل هجران و فقدان یاران و غوطه در لجنزار دنیای دون را در پی آن سالهای پر برکت چگونه میگذرانیم
در چنین روزی ، فردایش و پس فردایش در روستای خوشه در جزیره آبادان ، نخلستانهای بهمن شیر و شهر فاو و سرانجام جاده فاو – ام القصر در کنار بهشتیان دوران ایام می گذراندیم و صد افسوس که هوشیار نبودیم که مردانه بسوزیم
پی نوشت: این پست متن ایمیل یکی از دوستان گردان حمزه است به مناسبت بزرگداشت سالروز عملیات والفجر ۸ که مصادف است با سالگرد دهه فجر انقلاب اسلامی
روح سربلند تمامی شهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی شاد و دعای خیرشان بدرقه راهمان
باشد که رهروان واقعی راه این عزیزان باشیم
عملیات والفجر ۸ (قسمت ۲)
/۲ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزیخاطره ای از عملیات والفجر ۸
به روایت: عباس اسکندرلو
مکان: لبه اروند رود
زمان: عملیات والفجر ۸
شب را در همان اتاقک ها به صبح رساندیم و فردا صبح به سمت منطقه یعنی نزدیکی خط حرکت کردیم. کلی کامیون و ادوات جنگی از دشمن مانده بود که یادمه هر لشگری که زودتر رسیده بود با رنگ پیسولت نوشته بودند …اموال لشگر فلان و… ما در جایی پیاده شدیم که از قرائن وشواهد بر میآمد که محل تدارکات وآشپزخانه دشمن بود. کلی قوطیهای بزرگ از شیر خشک به صورت دست نخورده بود. کلی خرمای کنجدی، برنج، مجله و حتی لباس وموتورسیکلت و … آنجا موجود بود. شب را در همان منطقه به صبح رساندیم .
به یاد شهید محمود استاد نظری
/۱ دیدگاه/در عکس /توسط ف. مهدی برزی
شهید محمود استاد نظری، مهدی خراسانی
«روز بیست و سوم بهمن ماه ۶۴ وقتی کنار جاده فاو – ام القصر سنگرهای انفرادی رو کندیم و توی اونا مستقر شدیم، هر کدوم از بچهها فرصت پیدا کردند تا سری به بقیه دوستانشون توی دستههای دیگه بزنن. همینطور که توی سنگر نشسته بودم و تو حال خودم بودم، شنیدم کسی منو با اسم صدا میزنه. سرم رو که بر گردوندم چهره آشنای محمود رو دیدم، با همون چهره معصومانه همیشگی.
میدونستم الان سراغ محسن گلستانی رو میگیره. بهش گفتم برو جلوتر، توی یه سنگر نشسته. یه کاغذ دستش بود. با محسن خیلی رفیق بود. من فکر میکنم شاید خیلی از مناجاتهایی که محسن توی مداحی هاش میخوند رو از محمود میگرفته. این آخرین برخورد من با محمود بود. روحش شاد»
—- محسن امامی