نوشته‌ها

آلبوم گردان حمزه

2217

از راست به چپ: ؟، قربانعلی رضایی

زمان: پاتک ۳۱ فروردین

مکان: خاکریز دوجداره جاده فاو

عملیات والفجر ۸ (قسمت آخر)

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

به روایت: عباس اسکندرلو

به جهت حجم نسبتاً کوچک منطقه‌ای که به گردان سپرده شده بود، صلاح دانسته نشده بود که تمام گردان جلو باشند. فقط گروهان یک در خط مقدم مستقر شد و بقیه از جمله ما مقداری عقبتر به عنوان پشتیبانی مستقر شدیم. سنگری را که ما مستقر شدیم، در کنار سنگر فرماندهی لشگر بود که برادر بزرگوارمان شهید دستواره به همراه بیسیم‌چی‌ها و پیک لشگر و تعدادی دیگر مستقر بودند.

عباس اسکندرلو شهید حاج حسین اسکندرلو آلبوم عباس اسکندرلو

از راست به چپ: شهید حاج حسین اسکندرلو، عباس اسکندرلو

این سنگر تقریبا سوله مانند بود که یک لودر آمد و مقداری خاک روی سنگر ریخت. چون فاصله اندکی با خط داشتیم گاهی مواقع خمپاره‌های دشمن در نزدیکی ما منفجر می‌شد. پس بایستی یک مقدار امنیت بالا باشد. از نکات جالب این بود که دیدم یکبار هم خود شهید دستواره پشت لودر نشسته و داشت روی سنگرها خاک میریخت. در این اثنا بود که یکبار این شهید بزرگوار من را دید و گفت برادر شما …. نگذاشتم حرفش کامل بشود و گفتم بله …درسته … من اخوی حاج حسین هستم … (همیشه از این برخوردها بود …) و بعد خودش اشاره به برادرش (شهید حسین دستواره) کرد و گفت … ولی ما زیاد شبیه هم نیستیم.

برادران نمونه

«خدا انشاالله این برادران معقول رو حفظ کنه و همه ایثارگران عزیز رو .وقتی عکس این عزیزان رو دیدم یاد اون برادرانی افتادم که یک زمانی همزمان با هم جبهه بودن. بعضی موقع ها یکی شون شهید شد بعضی موقع ها دوتاشون شهید شدند و گاهی هم سه تا برادرها شهید شدند و خیلی موقع ها هم همشون سالم برگشتند یا جانباز شدند و یا یکی اسیر و دیگری سالم.

از این اتفاقات فکر میکنم تو جبهه زیاد بوده گاهی موقع ها پدر و پسر تو جبهه بودند یکیشون شهید شد و اون یکی جانباز

اصلا بذارین تا اونجاییکه یادم میاد چند تاشون رو اسم ببرم ………

برادران دستواره سه تا بودند که شهید شدند دوتاشون تو گردان حمزه شهید شدند…..

برادران احراری، سید حسن و سید احمد، این دو سید بزرگوار تو عملیات و پدافندی والفجر هشت شدند…

برادران مظفر هر سه تاشون فکر میکنم تو عملیات مرصاد شهید شدند …

برادران مهدی برزی، صادق و فخرالدین، یکی تو گردان عمار و دیگری تو گردان حمزه شد…..

برادران امین شیرازی فکر میکنم این دو بزرگوار هم یکیشون گردان عمار و دیگری گردان حمزه شهید شد…….

برادران نعمتی هردوشون گردان حمزه بودند یکی زمان جنگ و دیگری بعد از جنگ شهید شدند….

برادران اختیاری فکر کنم دوتاشون گردان حمزه شهید شدند ……..

برادران پازوکی، اسدالله و بهروز، که در عملیات های والفجر ۸ و مرصاد شهید شدند

برادران فخارنیا، علی و عباس، که هر دو شهید شدند

برادران طوافی که یکی در پاتک ۳۱ فروردین و یکی در عملیات والفجر ۱ شهید شدند

شهیدان نورزوی که یکی در عملیات کربلای ۱ و دیگری در عملیات خیبر شهید شدند

و خیلی های دیگه که متاسفانه اسمهاشون یادم نمیاد .

برادران دیگه ای هم بودن که وضعیتشون سالم و مجروحی بود …………

برادران محمدی، احمد و محمود، که با پدر بزرگوارشون بودند که مجروح شدند ……

برادران معقول، داوود و فرهاد، که مجروح شدند………..

برادران پناهی که حسن آقاشون شهید شد…….

برادران حاجی باقر که مجروح شدند …………….

برادران گلستانی، محسن و حسین و حسن، که یکیشون شهید و دوتاشون مجروح شدند……..

برادران صاحبقرانی، رمضان و مهدی، که یکیشون شهید و اون یکی مجروح شد……

شهید رحیمی با هفتاد و چند سال سن به همراه پسرشون شهید شدند ……….

برادران نانگیر که شهید و مجروح شدند………..

برادران اسکندرلو، حسین و عباس، که یکیشون شهید و دیگری مجروح شد………..

برادران صفار، مجید و امیر حسین، که یکی مجروح و یکی شهید شد

برادران تاجیک، خسرو و مهدی، که یکی مجروح و یکی شهید شد

برادران مقدسی، محمد و ابوالفضل، که ابوالفضل در عملیات کربلای ۸ شهید شد

و…………………

اینایی که گفتم گردان حمزه ای هستند یا حداقل یکی از برادرها تو گردان حمزه بودند حتما تو گردانهای دیگه هم از این برادرها زیاد بودند.»

— حسین گلستانی

آلبوم مهدی خراسانی

15

شهید سید حسین دستواره، لبه اروند، در حال حرکت به سوی جاده فاو-ام القصر، پاتک ۳۱ فروردین

خشایار

1248

در پاتک ۳۱ فروردین از این خشایار برای حمل غذا و اسلحه به خط مقدم و انتقال مجروحین به عقبه استفاده می شد.

شهید حاج رضا دستواره

1251

« شهید حاج رضا دستواره، جانشین چندین فرمانده از فرماندهان لشگر حضرت رسول (ص) از جمله شهید محمد ابراهیم همت، شهید عباس کریمی و حاج محمد کوثری بود.

وی علیرغم جثه نحیف و مجروحیتهای بسیار زیاد که حاصل حضور مستمر و چند ساله وی در دفاع مقدس بود، همواره سعی می‌کرد که برای روحیه بخشیدن به نیروها به همه دردهای جسمی‌اش غلبه کند و از خودش ضعف نشان ندهد. حضور وی در خط مقدم و محور عملیاتی همیشه باعث دلگرمی فرماندهان و نیروها می‌شد. وی با وجود سمت جانشینی فرمانده لشگر، خود شخصاً برای برخی کارهای جزئی از جمله زدن خاکریز و سنگرسازی وارد عمل می‌شد و گاهی حتی پشت لدر می‌نشست …

یادم میاد که برای هدایت مرحله اول عملیات والفجر ۸ و حتی پاتک ۳۱ فروردین، زمانی که گردان وارد عمل شد، برای توجیه مسئولین و نظارت مستقیم به عملکرد آنها، خود به خط مقدم آمد.

بعد از این که حسین، برادر کوچکش، در پدافندی قبل از کربلای یک به شهادت رسید، حاج رضا می‌گفت: “حسین دیر اومد و زود رفت. ما که این همه سال در جبهه بودیم، هنوز سعادت شهادت نصیبمون نشده”.

اما درست یازده روز بعد از شهادت حسین، حاج رضا هم به خیل شهیدان پیوست و برادرش محمد هم در عملیات کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نائل شد.

خوشا به سعادتشون»

— مهدی خراسانی