نوشته‌ها

به یاد شهید گرانقدر حاج سعید مهتدی

ارسال خاطره: محمد کاری

«یادمه توی والفجر یک و توی کانال دوم اون انتها و آخراش یه پیچ اس مانند بود که حاج سعید کنار سنگر مخابرات گردان البته سنگر که چه عرض کنم یه چهارتا گونی خاک که تقریبا تا نزدیک سینه رو یه محافظت نصفه نیمه میکرد!!! و برادر روح الله باغستانی که بیسیم چی گردان بود توش بود و کنار دستش هم برادر بختیاری معاون سوم بود نشسته بود کف کانال که عرضش حدود یک متر شاید یه کم بیشتر بود و پای راستشو گذاشته بود روی دیواره کانال …»

ادامه مطلب

آلبوم شهید محمد مجازی

6«عکس فوق متعلق به زمانی است که شهید بزرگوار محمد مجازی عزیز در گردان ما (مالک) بود و اون موقع معاون گروهان ما یعنی گروهان شهید بهشتی مالک بود و معاون سردار شهید محمود پیربداغی بود ایشون که در عکس هم همونطور که مشاهده میکنید دوستان و فرماندهان گردان و گروهانهای مالک مشاهده میشوند.

نفر اول از راست سردار شهید محمد مجازی هست و نفر چهارم سردار شهید محمود پیربداغی هست و نفر هشتم و میانه که سرش بالاتر از بقیه هست سردار عزیز و ارجمند و جانباز گرانقدر حاج نصرت اکبری فرمانده گردان مالک اشتر(ع) که بعدها به فرماندهی تیپ یک (عمار) لشکر منصوب شد و بجای ایشون گردان مالک تحویل دوست عزیزم سردار حاج صالحی از معاونین ایشون که فکر کنم نفر دست چپی ایشون در عکس که سرش پیداست و پایینه ، شد.»

— محمد کاری

درخواست همیاری

images

با عرض سلام و ارادت خدمت کاربران گرامی

حدود یک سال است که این سایت به یاد رشادت های بزرگواران شهید و ایثارگر گردان حمزه (ع) راه اندازی شده و مایه بسی افتخار است که توانسته ایم در این مدت به لطف همیاران بسیار عزیز وب، میزبان خاطرات، تصاویر و فیلمهایی از حدود نهصد نفر از نیروهای گردان باشیم، هر چند حدود ۴۰۰ تصویر داریم که متأسفانه هنوز اسامی آن عزیزان را نمیدانیم و این تعداد با افزودن پستهای جدید، هر روز در حال افزایش است.

از کلیه کاربران وب خواهشمندیم در صورت شناسایی نیروهای گردان حمزه (موجود در دسته ای با همین نام در ستون سمت چپ)، قبول زحمت نموده و اسامی را برایمان ارسال کنند.

همین جا از برادران گلستانی، محمدی، اسکندرلو، طوسی طهرانی، صاحبقرانی، رخ، نقیب زاده، سلطانی، میرزایی، کاری، روغنگرها، ضرغام، ملک، رودساز، شریعتی، ادیبی، قدمی، فائزی، موسوی نائینی، رحیمی پور و داوودآبادی که در این مدت با ارسال نظرات، خاطرات یا عکسهای خود به غنای این وب کمک بسیار کردند، تشکر و قدردانی می کنم و امیدوارم اجرشان با خود شهدا و سرور و سالار شهیدان باشد؛ همینطور از مهدی خراسانی عزیز به خاطر پشتیبانی مستمر در انتخاب عکسها و شناسایی اسامی و ارائه توضیحات، تشکر ویژه دارم.

پیشاپیش از پیشنهادات و انتقادات شما در راستای بهبود مضامین و کیفیت سایت، تقدیر و سپاسگزاری می گردد. منتظر حضور ارزشمندتان هستیم.

یا علی

پی نوشت:

شما می‌توانید با معرفی سایت گردان حمزه به دوستان خود، یا پیوند (لینک)  دادن و مـعرفی آن در سایت یا وبلاگ خویش در  زنده نگهداشتن یاد و خاطره عزیزان ۸ سال دفاع مقدس ما را یاری نموده و در اجر معنوی آن سهیم شوید.

نحوه شهادت برادران احراری

به یاد شهدای گرانقدر سید حسن و سید احمد احراری

به روایت: محمد کاری از گردان مالک

scan00552

از راست به چپ: شهید سید حسن احراری، محمد کاری

 

«یادمه دو روز قبل از شهادت سید بعد از ظهرش، اومدن گفتن فردا دوباره ( برای سومین بار) گردان ما (مالک) باید بکشه جلو (خط ام القصر).

خب مقر گردان ما و حمزه توی کارون چسبیده به هم بود طوریکه چادرای گروهان ما و بعضی چادرای حمزه چسبیده به هم و سه چهار متری هم بود و مشخصا چادر مخابرات گردان چسبیده به چادر دسته ما بود که اغلب وقتها توی کارون من پیش بچه های مخابرات حمزه بودم که چند تن از دوستان و بچه محلهامون توی مخابرات و اونجا بودند، مثل جواد طاهری و اسماعیل نوری و شهید عزیز سید اصغر توفیقی و محمود اروج زاده و شهید عزیز سعید طالبی و سید عزیز شهید حسن احراری هم بیشتر پیش ما بود طوری که اغلب نماز جماعت رو با هم میخوندیم.

فردای اون روز که خبردار شدیم صبحش کلی با سید حسن و سید اصغر و سعید طالبی و جواد طهری و ….. با هم بودیم و سید حسن از جلو رفتن. اخویش خبر نداشت و تا دم آخر که کامیونها اومدن تا ما سوار شیم بریم جلو سید حسن با ما بود و وقت رفتن خداحافظی کردیم و ما اومدیم گراز آباد و یه عده موندن اونجا و ما رفتیم پایگاه موشکی سوم که شب شد و یه عده دیگه مون رفتن خط و تعدادی هم زیر پل بتونی که گفتن بقیه صبح میریم و ما شبو موندیم پایگاه موشکی سوم و دیگه نفهمیدیم که پشت سر ما به سید حسن خبر میدن که اخویش با یه تویوتا اومده خط و مورد اصابت گلوله مستقیم که فکر میکنم آرپی جی بود واقع شده و مونده بین ما و بعثیا بخاطر اینکه ایشون از خط ردشده و جلوتر رفته بود (جاده ام القصر هم که اکثر بچه ها یادشونه که چه قیامتی بود اصلا کل خط تا خود کارخونه نمک کربلایی بود…).

ادامه مطلب

آلبوم محمد کاری

scan0074

از راست به چپ: شهید سید اصغر توفیقی، محمد کاری

ارسال عکس: محمد کاری

«این تصویر متعلق به فروردین سال ۱۳۶۴ و در بحبوحه و ادامه عملیات بدر هست. در این جا بود که یکی از مجروحیتهای شیمیایی که همه گردان شدیدا شیمیایی گاز خردل شدند رخ داد چون مدام زیر آتیش و بمبارانهای دشمن بود.»

— محمد کاری

جنگ بین نفر و تانک

خاطره ای از عملیات والفجر ۱

به روایت: برادر محمد کاری از گردان کمیل (در ادامه خاطره برادر اسکندرلو)

«عباس جان در تایید خاطره زیبات که ای کاش تصاویری از اونزمان هم باهاش میبود – البته من تصاویر گردان خودمون کمیل رو پای کامیونها و در حال رفتن به این عملیات دارم – باید عرض کنم که این تپه ۱۱۲ سمت چپ محور ما که تپه های ۱۰۳ بود که معروف به تپه صخره ای ها بود که من خاطرات مبسوطی از این عملیات توی ملیتاری نوشتم.

در شب اول عملیات این تپه ۱۱۲ رو که جناح چپ ما بود، گردان مالک عمل کرد که خب متاسفانه تلفات و درگیریشون بحدی شد که صبح همون روز یا فرداش اگه اشتباه نکنم گردان انصار جایگزینشون شد که بعدش هم در روزهای پایانی عملیات گردان شما فکر کنم جایگزین گردان انصار شد منتها گردان ما (کمیل) تا روز آخر عملیات توی خط موند که خب صبح همون روزی که شبش بچه های گردانها و لشکر از خط عقب کشیدند یعنی جمعه ۲۷ فروردین۶۲ که بعد از دفع بیش از ۳۰ پاتک بسیار سنگین دشمن بود بنده حقیر در همون پاتک سی ام و صبح جمعه حول و حوش ساعت ده صبح بشدت مجروح شدم که با هزار مصیبت دوستان منو به عقب انتقال دادند.چون ارتباط ما با عقبه بعلت حجم وحشتناک و غیر قابل توصیف آتش دشمن تقریبا قطع شده بود و انتقال مجروحین و شهدا تقریبا غیر ممکن.
که بخاطر همین انتقال حقیر مثل معجزه بود! بخاطر همین موقع عقب نشستن بسیاری از مجروحین و شهدا در این عملیات جا موندن که هنوزم خیلیاشون مفقود هستند و پیکرهاشون برنگشته….

این نکته رو هم بگم که یکی از دلایل مهم جابجایی های سریع گردانها و نیروها در محور تپه های ۱۱۲ که گردان شما هم واردش شد و حجم بالای درگیری و تلفات گردانها عاملش بود این بود که این تپه ها مشرف به جاده اصلی شرهانی به دویرج و زبیدات بود که حتی مورد توجه و فشار مضاعف نیروی زرهی و حجم وحشتناک غیر قابل توصیف توپخانه و آتیش پشتیبانی دشمن بود بطوریکه من خودم صحنه های عجیب و درگیرها و نبرد های عجیب و سختی رو شاهد بودم که اغلب بین نفر و تانک صورت گرفت اونهم تانکهای تی ۷۲ که خاطرات جالبی برام مونده که متاسفانه از حوصله این چند خط خارجه که اگه بعدا انشاءالله فضا و فرصتی پیش بیاد عرض خواهم کرد.»

 

کوکو سبزی

خاطره ای از شهید مهدی شجاعیان

به روایت: محمد کاری (از گردان مالک)

8c3yix24qowrhvepx54n

از راست به چپ: شهید مهدی شجاعیان، محمد کاری

مکان: باغچه کنار ساختمان تبلیغات لشکر کنار میدون صبحگاه دوکوهه

زمان: تابستان ۱۳۶۴

عکاس: مهدی مقیسه

مهدی شجاعیان از دوستان و بچه محل‌ها (بچه‌‌های یکی از مساجد محل که حقیر توشون فعالیت داشتم) بود که همیشه توی منطقه از هر فرصتی استفاده می‌کردم تا از گردان خودمون – گردان مالک- به گردان حمزه برم و بهش سر بزنم.

خیلی بچه ساکت و مظلوم و مومنی بود، خیلی نوربالا می‌زد و در کل حال قشنگی داشت.

مثلاً یه بار که فکر کنم بعد از عملیات بدر و قبل از عملیات عاشورای ۴ بود و من در توپخانه ۶۳ خاتم الانبیا(ص) بودم که برای مرخصی اومدم دوکوهه. هم موقع رفت و هم موقع برگشت اومدم یکی دو شب پیش مهدی و برو بچه های باحال گردان حمزه خوابیدم تا بعد که برم مقرمون که توی جفیر بود.

یادمه موقع برگشتن از تهرون، مادر خدابیامرزم برام کوکو سبزی و نون بربری گذاشته بود که به اصطلاح توی قطار بخورم و غذای عجیب غریب قطار رو نخورم! ولی من نخوردمشون! و آوردمشون ساختمون گردان حمزه پیش مهدی و بچه ها.

صبح بود که رسیدم پیششون. گشنمون بود و من با آب و تاب گفتم که براتون یه غذای ننه پز غیر منتظره دارم، اون هم با نون بربری!!! که بچه ها امون ندادند و ریختن سر ساک من و بقچه و مشمای کوکوها و نون بربری ها رو در آوردن و کلی حال کردن. خوب یادمه خدا بیامرز شهید سعید طالبی که عکسش رو هم گذاشتین خیلی شیطونی کرد. کلی هم بذله گویی کرد که بماند…..