نوشته‌ها

عملیات بیت المقدس ۲

آمادگی برای روزهای سخت

به روایت: سید حسن حسینی

بهار سال ۱۳۶۴ درگردان همیشه پیروز حمزه سیدالشهدا بودم و تحت فرماندهی بزرگمردانی چونان شهیدان پازوکی و عموحسن بودم.
یادش بخیر اوایل اردیبهشت ۶۴ گردان از دوکوهه به سوی رود دز در شهر اندیمشک حرکت نمود و این مسیر چند کیلومتری را پیاده با تجهیزات طی نمودیم عمو حسن که فرمانده گروهان ما بود دستور داده بود که کسی حق آب خوردن ندارد تا من بگویم.
بعد از طی چند کیلومتر دستور توقف و نشستن داده شد و سپس گفت همه قمقمه ها را در آورند و آب آن را کامل به زمین بریزند. همه این کار را کردیم تشنگی خیلی شدید بود و هوا هم گرم. من دیدم در سر قمقمه دو سه قطره آبی نشسته. هوس کردم سر قمقمه را به دهانم بچسبانم که عمو حسن دید گفت اخراج! برو بیرون!

گفتم: ببخشید. اصلا آبی نخوردم. با اصرار من فقط اجازه داد بروم در انتهای ستون قرار گیرم در انتهای ستون هم آمدن کار سختی بود چون اغلب باید می دویدم.
فردای آنروز که در کنار رود دز مستقر شدیم، عمو حسن را کناری دیدم و ضمن عذرخواهی گفتم که همان لحظه ای که خواستم قطرات آب را به دهانم برسانم، خودم یاد داستان طالوت و یارانش افتادم که دستور داد هیچ کس آب نخورد والا دیگر با ما نیست. خودم خجالت زده شدم مرا ببخش و او هم با بزرگواری گفت برای آن روزهای سخت است که باید تحمل نخوردن این آب را پیدا می کردید.
یادباد آن روزگاران یاد باد
التماس دعا