نوشته‌ها

به یاد شهید شناوری عزیز

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: شهید حسین خلیلی.حسن بشارت نیا. علی گلستانی. باقری. نقیب زاده.؟.؟.؟. شهید مولایی. شهید کولانی. علی صادقی
ردیف وسط: ؟.شهید شناوری (با بادگیر آبی). موسوی. شهید علی تاجیک (با چفیه مشکی).؟.؟.؟. صالحی
ردیف نشسته: سید مالک.شهید رضا امرالهی.حسن شیرازی. تقی زارع٫ عباس قیصر. شهید قهار علی مردانی.؟. ساریخانی

مکان: آناهیتا (باختران)

زمان: قبل از عملیات بیت المقدس

نمیدونم چرا یهو یاد شهید شناوری افتادم
یادم میاد خیلی بچه مظلوم ،آقا ، سر به راه و بقول مادر میگفت ازون بچه ها که توی راه جبهه شهید میشه نه نرسیده به جبهه خیلی مومن و با حال بود . با هاش شوخی میکردم و میگفتم شناوری تو خیلی نور بالا میزنی و حتماً شهید میشی . تو عقبه (شیخ صالح) بودیم تا می آمد پیش ما میگفتیم پاشو برو الان بخاطر تو توپخانه عراق اینجا را میزنه و ماهم بخاطر تو شهید میشیم ما هنوز آرزو داریم بعد کلی میخندیدم یادش بخیر انشاالله اون دنیا ما را شفاعت کنه

— خلیل نقیب زاده

هدف خداست ها!

[flashvideo file=http://gordanhamze.ir/wp-content/uploads/2012/06/Video-21.flv /]

آلبوم خلیل نقیب زاده

مکان: آناهیتا (باختران)

زمان: قبل از عملیات بیت المقدس ۴

آلبوم خلیل نقیب زاده

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: شهید حسین خلیلی.حسن بشارت نیا. علی گلستانی. باقری. نقیب زاده.؟.؟.؟. شهید مولایی. شهید کولانی. علی صادقی
ردیف وسط: ؟.شهید شناوری (با بادگیر آبی). موسوی. شهید علی تاجیک (با چفیه مشکی).؟.؟.؟. صالحی
ردیف نشسته: سید مالک.شهید رضا امرالهی.حسن شیرازی. تقی زارع٫ عباس قیصر. شهید قهار علی مردانی.؟. ساریخانی

مکان: آناهیتا (باختران)

زمان: قبل از عملیات بیت المقدس ۴

به یاد شهید قهار علی مردانی

خاطره ای از شهید قهار علی مردانی

به روایت: خلیل نقیب زاده

بعد از عملیات بیت المقدس ۲ وقتی بچه ها از مرخصی برگشتن مقر آناهیتا سر و ته گردان شده بود یه گروهان. شاید تعداد بچه‌های ارکان گردان از نیروهاش بیشتر بود. بهر حال هنوز جابه جا نشده بودیم که اعلام کردن گردان باید آماده شه برای عملیات. آقا مهدی هم شد مسئول گروهان.

ما شب‌ها وقتی برپا می‌دادند، می‌آمدیم جلوی ساختمان گردان به صف می‌شدیم. بعضی شب‌ها تا آقا مهدی بعنوان مسئول گروهان دستور خبردار می‌داد (معمولاً شب وقتی دستور خبردار می‌دن نفرات نیاید بگن الله) یه رزمنده دلاوری بود بنام قهار علی مردانی – فکر کنم از عملیات خیبر به این طرف توی اکثر عملیات‌ها شرکت داشت – اما بچه شوخی بود و بلند می‌گفت الله.

هیچی آقا مهدی شاکی می‌شد و کی بود کی بود؟ بعد هم گروهان بشین و پا شو و بخیز و بدو و بیا و از این حرف‌ها و ما طبق معمول از خنده غش می‌کردیم. یادش بخیر …

بعد از عملیات بیت المقدس ۴ که گردان حمزه به آموزش آبی خاکی رفت، برادر قهارعلی مردانی رفت توی یه گردان دیگه و بعداً خبر شهادتش را برای ما آوردند.

روحش شاد