نوشتهها
سیر و سلوک قائم مقام لشگر
/۳ دیدگاه /در خاطرات, عکس /توسط ف. مهدی برزی«اردیبهشت سال ۱۳۶۴ برای آموزش آبی خاکی به سد دز رفتیم در مدتی که در آنجا بودیم خاطرات زیبایی در یادهایمان برجای ماند
روزی در چادر موقع صرف نهار دور سفره نشسته بودیم نهار هم آبگوشت بود تازه می خواستیم نان در کاسه خرد کنیم که در چادر کناری زده شد و قائم مقام لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) یعنی حاج رضا دستواره وارد شد او بعد از شهادت فرمانده لشگر در عملیات بدر یعنی شهید عباس کریمی قائم مقام لشگر شده بود راستی یادم رفت بگویم که برادر کوچک دستواره هم در چادر ما بود.
دستواره وارد شد و یکسره آمد کنار سفره و با من شروع کرد در کاسه من نان تیرید کردن و جای همه خالی با هم نهار را خوردیم و چقدر آن لحظه شیرین بود نوع سیر و سلوک و تواضع و یکرنگی با بچه ها بعد نهار هم چند دقیقه ای با بچه ها بود و رفت …
چند ماه بعد در عملیات فاو او و برادرش به دیدار حق شتافتند
یاد آنها را گرامی می داریم و به روحشان فاتحه و صلوات می فرستیم»
– سید حسن حسینی
شهید حاج رضا دستواره
/۰ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزی« شهید حاج رضا دستواره، جانشین چندین فرمانده از فرماندهان لشگر حضرت رسول (ص) از جمله شهید محمد ابراهیم همت، شهید عباس کریمی و حاج محمد کوثری بود.
وی علیرغم جثه نحیف و مجروحیتهای بسیار زیاد که حاصل حضور مستمر و چند ساله وی در دفاع مقدس بود، همواره سعی میکرد که برای روحیه بخشیدن به نیروها به همه دردهای جسمیاش غلبه کند و از خودش ضعف نشان ندهد. حضور وی در خط مقدم و محور عملیاتی همیشه باعث دلگرمی فرماندهان و نیروها میشد. وی با وجود سمت جانشینی فرمانده لشگر، خود شخصاً برای برخی کارهای جزئی از جمله زدن خاکریز و سنگرسازی وارد عمل میشد و گاهی حتی پشت لدر مینشست …
یادم میاد که برای هدایت مرحله اول عملیات والفجر ۸ و حتی پاتک ۳۱ فروردین، زمانی که گردان وارد عمل شد، برای توجیه مسئولین و نظارت مستقیم به عملکرد آنها، خود به خط مقدم آمد.
بعد از این که حسین، برادر کوچکش، در پدافندی قبل از کربلای یک به شهادت رسید، حاج رضا میگفت: “حسین دیر اومد و زود رفت. ما که این همه سال در جبهه بودیم، هنوز سعادت شهادت نصیبمون نشده”.
اما درست یازده روز بعد از شهادت حسین، حاج رضا هم به خیل شهیدان پیوست و برادرش محمد هم در عملیات کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نائل شد.
خوشا به سعادتشون»
— مهدی خراسانی