به یاد شهید حسین دباغ
خاطره ای از شهید حسین دباغ
ارسال: ناصر رخ
دانشآموز کلاس سوم ریاضی بود . او جثهای لاغر و نحیف داشت و بسیار زیبا روی بود.
در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود و رفته بودم دیدنش.
بعد از حال و احوال به او گفتم: تو که لاغری یک مقدار جا خالی میدادی تا تیر و ترکشها به تو نخورند.
در جوابم گریه کرد و گفت: به خدا این تیر و ترکشها بودند که جا خالی میدادند .
هنوز بهبودی نیافته بود که اعزام انفرادی گرفت چون به قول بچههای جنگ بوی عملیات میآمد .
عملیات کربلای یک دوست و رفیقش فرهاد سماط که با او بود گفت: