شهید حسن فراش – گردان حمزه

ناهار در طاق بستان

2013 ,10 آگوست/۰ دیدگاه /در ویدئو /توسط ف. مهدی برزی

[flashvideo file=http://gordanhamze.ir/wp-content/uploads/2013/08/Lunch-in-Tagh-Bostan.flv /]

یادبود شهید فراش

2013 ,22 ژوئن/۲ دیدگاه /در اخبار /توسط ف. مهدی برزی

در خجسته ایام ولادت یگانه منجی عالم بشریت، حضرت بقیه الله الاعظم (عج)

و در ایام سالگرد شهادت جانباز سرافراز برادر حسن فراش

مراسم جشن و یادبودی از سوی هیأت رزمندگان گردان حمزه (ع) برگزار می شود.

مکان: حسینیه شهرک شهید نوری، اتوبان شهید محلاتی، میدان امام حسن مجتبی

زمان: یکشنبه ۲ تیر ماه پس از نماز مغرب

— روابط عمومی گردان حمزه

اگه شهید شدم …

2013 ,31 می/۰ دیدگاه /در ویدئو /توسط ف. مهدی برزی

[flashvideo file=http://gordanhamze.ir/wp-content/uploads/2013/05/Behesht-Zahra.flv /]

مهدی میگه احتمالا این فیلم کوتاه بعد از عملیات بیت المقدس ۴ و پس از تشییع شهدای گردان (مسعود حسینی و سعید رحمانی و …) در بهشت زهرا گرفته شده.

یکی از دوستان در جمع میگه: بچه ها اگه من شهید شدم منو نزدیک سعید رحمانی دفن کنید …

به قول امام رحمه الله:

«یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .»

سال نو مبارک

2013 ,20 مارس/۳ دیدگاه /در اخبار /توسط ف. مهدی برزی

سال نو بر همه مردم ایران به خصوص رزمندگان گردان حمزه و خانواده های محترمشان خجسته و مبارک باد

یاد و خاطره دوستانی که سال گذشته کنارمان بودند و اکنون نیستند –برادران پاریاب، طاهری پور، فراش و ولی پور گرامی باد

امیدوارم سالی سراسر نشاط، سلامتی، بهروزی و موفقیت پیش رو داشته باشید

از تمامی عزیزانی که طی سال گذشته با ارسال مطالب و همیاری خود در هر چه پربارترشدن محتوای سایت حاضر ما را یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزارم

سالگرد عملیات بیت المقدس ۲

2013 ,5 ژانویه/۰ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزی

خاطره ای از عملیات بیت المقدس ۲

به روایت: رضا سلطانی

ماه دی با آغاز عملیات بیت المقدس ۲ در سال ۱۳۶۶ در منطقه سلیمانیه عراق شهر ماووت، مصادف است. خاطره ای دارم که به عرض دوستان می رسانم.
یادم میاد یک شب، دسته دو از گروهان دو گردان حمزه (ع) قرار شد پدافندی تپه ای را که یکی از گروهانهای گردان شب قبلش اون رو آزاد کرده بود، به عهده بگیره.
شب بسیار ظلمانی ای بود، نه از مهتاب خبری بود و نه از ستاره های آسمان. در آن تاریکی، نیم متری خود را به زور می شد دید. دسته دو به فرماندهی شهید حسین خلیلی و معاونت شهید امرالهی به راه افتاد. باید از یک گذرگاهی که تو دید دشمن بود، عبور می کردیم. در شیارهای کوه در حال حرکت بودیم که صدای سوت خمپاره ۱۲۰ اومد. همه دراز کش شدیم. بعد از انفجار دیدم خبری از نفری جلویی نیست. در همین حال برادر شهید حسن فراش بدو بدو از جلو آمد و به همه ما که دراز کش بودیم دستور حرکت داد.

ادامه مطلب