نوشته‌ها

سفر به تاریخ- پادگان دوکوهه

DSC_0653ورودی پادگان دوکوهه

DSC_0654ورودی پادگان دوکوهه

DSC_0657ساختمان گردان مقداد

DSC_0662ساختمان گردان حمزه

DSC_0668ساختمان گردان مالک اشتر

DSC_0669ساختمان گردان انصار

DSC_0672نقاشی در راهروی ساختمان گردان انصار

DSC_0682تانک به غنیمت گرفته شده از دوران دفاع مقدس که به صورت نمایشی روبروی ساختمانهای گردانها قرار گرفته شده است.

DSC_0685بالکن جنوبی ساختمان گردان انصار یادآور دوران دفاع مقدس

DSC_0691عکس از ساختمان گردان حمزه از روی پشت بام ساختمان گردان انصار

متأسفانه به دلیل جداسازی ساختمان گردان حمزه از پادگان دوکوهه و دیوارکشی و عدم دسترسی به ساختمان گردان حمزه مجبور بودیم عکسهای ساختمون گردان رو از پشت دیوار و یا از پشت بام ساختمان روبرویی بگیریم

DSC_0692نمای ساختمان گردان حمزه که الان به صورت ساختمان مسکونی مورد استفاده خانواده نظامیان قرار گرفته است!!!

پشت بام دوکوهه

76019702799657803639

از راست به چپ: رضا فشکی، محمود اروج زاده، شهید نورالله پازوکی، شهید سلطانی

«پشت بام ساختمون گردان همیشه جای خوبی بود برای کسانی که میخواستند با خدای خود خلوت کنند بادوستان خود صحبت کنند عکس یادگاری بگیرند حتی شبهای باصفای اون زمان مناسبی بود برای برگزاری کلاسهای مختلف یادم میاد فرمانده دسته ها و گروهانها و حتی گردان بعضی موقع ها بچه ها رو بالای ساختمون جمع میکردند و برای اونا صحبت میکردند ….خیلیها هم دوست داشتند شبها روی پشت بام ساختمون بخوابند البته باید از فرماندشون اجازه میگرفتند چون امکان داشت همان شب رزم شبانه داشته باشند.

به هر حال پشت بام ساختمون گردانها چند منظوره بودند …..مخصوصا غروبهای دوکوهه از روی پشت بام خیلی زیبا بود….

یادم میاد یه روز غروب همینطوری گفتم برم بالای ساختمون یه هوایی تازه کنم ازپله ها بالا رفتم و وارد پشت بام شدم منظره جالبی رو دیدم متوجه شدم دوتا از بچه های گردان که خیلی هم کم سن و سال بودند دستانشون تو دست هم بود و داشتند صیغه برادری میخوندند وقتی متوجه حضور من شدند با هم به طرف من اومدند و بعد از احوالپرسی این موضوع رو گفتند وقصدشون رو هم قربه الی الله و شفاعت همدیگه اعلام کردند……………اونا خیلی خوشحال رفتند ومن هم از خدا خواستم انشالله ارزوی اونا براورده بشه.»

— حسین گلستانی

عملیات والفجر ۸ – قسمت ۲

به روایت: حسن معروفی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

با سلام به شهدا، امام راحل و امام زمان عج الله تعالی و خدمت تمامی عزیزانی که روزگاری گرد و غبار خاک جبهه، آن خاک پاک، برروی لباس و تن شان نشسته است؛
برادرانی که  برای نمازهای یومیه و نماز شب در حوض حسینیه حاج همت وضو گرفتند،
به یاد حسینیه حاج همت موقعیکه لشکر نیروی جدید می‌گرفت و سرتاسر حسینیه پر می شد از رزمنده‌هایی که به عشق شهادت و انجام تکلیف از خانه و زندگی مادی دل کنده و مسافت طولانی را آمده بودند تا به فرمان رهبر و امام شان لبیک بگویند؛
به یاد آن تصویرهای روی دیوار و ساختمان‌های  دو کوهه که شهدای بسیاری با آن عکس یادگاری گرفتند تا آیندگان بدانند که بسیج، مدرسه عشق است.

خاطره عملیات والفجر ۸ (۲۴ بهمن سال ۶۴ قسمت دوم) با عنایت به اینکه قسمت اول عملیات را بطور خلاصه بیان کردم و تازه با سایت گردان حمزه آشنا شده بودم و از شور و هیجان دوستان و آن اشتیاق زیاد عزیزان مطلع نبودم قسمت اول را با جزییات بیشتر بیان می کنم تا زحمات شهدا و دیگر همرزمان در تاریخ جاودانه بماند.

تا اینجا گفته شد که بعد از آمدن دستور عقب نشینی توسط برادر حاتمی که بجای شهید امیرامیری (پیک دسته سه از گروهان سه) که در اول عملیات، موقعیکه  از خاکریز دوم از کنار مین‌ها و سیم خاردارها رد شدیم و وارد معرکه شدیم، کنار جاده سمت چپ پناه گرفتیم، آنهم  بخاطر آتش شدید تیربار و دوشکا و نارنجک.

کنار من یک نیروی گارد ویژه عراقی بود که از ترس گلوله و آتش شدید بهم دیگر کار نداشتیم و فقط همدیگر را نگاه می‌کردیم ، در این بین یک نفر گفت: بیاید این طرف جاده!
ادامه مطلب