نوشتهها
یه یاد دوستان شهید
/۲ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزیخاطره ای از دوستان شهید
به روایت: مهدی صاحبقرانی
از راست به چپ:
ردیف ایستاده: کازر، یمینی فر، اسدالله زاده، جعفری، بهارلو، شهید رجایی، شهید سعید رحیمی، شهید فخرالدین مهدی برزی
ردیف پایین: شهید جواد زندیان، شهید غلامی، شیرین، ؟
«داشتم قرآن میخواندم. بله، قبل از نماز ظهر بود که در همین حین به یاد منطقه افتادم.
یاد قبل از عملیات والفجر ۸، کربلای ۵، کربلای ۸ و از همه بیشتر خاطره بیت المقدس ۲ (قبل از عملیات در شهرک شهید باهنر باختران) در آن هوای سرد زمستان، در اتاقهایی که در و پنجره آن را به وسیله نایلون و پتو پوشانده بودیم و چراغ در داخل اتاق بود. بعضی مواقع که باران میگرفت و رحمت خدا بر سرمان میبارید، از لابلای درز دیوارهای پیشساخته، باران به داخل اتاق میآمد و مجبور بودیم که گوشهای از اتاق را خالی کنیم.
به یاد شهید جلال نعمتی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیاز راست به چپ:
ردیف اول از بالا: ؟، داداش فخرالدین، شهید غلامی، ؟، شهید گوگونانی
ردیف دوم: جعفری، شهید نعمتی، یمینی فر، شهید نبوی، مجتبی صبوری، حاجی باقر
ردیف سوم: تاجیک، ؟، ؟، وثوقیان، شهید تاج الدین، شهید اشرف
ردیف چهارم: بهارلو، حسین گلستانی، شهید رجایی، فائزی، نصرالله زاده، ؟
انتخاب عکس از برادر حسین گلستانی
چای داغ
/۱ دیدگاه/در خاطرات /توسط ف. مهدی برزی
شهید چراغعلی، شهید غلامی، ؟، شهید زندیان، بهارلو
پخش کننده غذا: ؟
مهدی میگه همه بچه های گردان میدونند که وقتی نوبت شهید چراغعلی می شد که چای درست کنه، باید حتما چای میخوردی وگرنه از دستت خیلی ناراحت می شد. (اینو نوشتم برای دوستانی که تو گردان نبودن و به وبلاگ سر میزنن تا دلیل انتخاب این عنوان رو بدونن!)