نوشته‌ها

مزار شهدا

87

یادشان بخیر

Capture

با تشکر از برادر ناصر رخ

ممنون برادر گلستانی که به ما یک دنیا، نه یک … اذان هدیه کردی

به قلم:

ناصر رخ

unnamed

لینک دانلود

سلام . خیلی خیلی ممنونم /

از خواهر گرامیت که سالها در حفظ و نگهداری این اثار بجا مانده از شهید بزرگوار محسن گلستانی همت کرده و اینک جهت استفاده در اختیار شما قرار داده /

اجرش با شهدا و شهید گلستانی ……..

و از خودت که نگو …

به ما یک دنیا ، نه یک………….. اذان هدیه کردی ، آنهم با صدای یک شهید /

شهید محسن گلستانی پس از قریب به سی سال محرمیت

الله اکبر /الله اکبر / الله اکبر / الله اکبر

دو شهادت به آنکه نیست چیزی جز خدا

دو شهادت به آنکه محمد رسول خداست

دو شهادت به آنکه علی امیرمومنان است

دو بار خطاب به شتاب در نماز
دو بار خطاب به شتاب بسوی رستکاری

دو بار خطاب به شتاب در عمل خیر

الله اکبر / الله اکبر

دو بارشهادت به آنکه /نیست چیزی جز خدا
خدا خود در بزرگداشت این معارف حقه به ما توفیق عمل و اخلاص عنایت کند .

ازت ممنونم / هزاران هزار بار ممنونم

******

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ، اینک منهم اهدا می کنم به :

توئی که آنروز ها در این دنیا نبودی یا اگر هم بودی در سنینی بودی که با آنها نبودی یا مثل من بودی و نبودی ، به توئی که میخواهی بدانی . جیزهائی را که جزو روزمرگی ها نیست .

از جنس دنیائی نیست . )که بشود پائین و بالایش کنی . زیر و رویش را در آوری . قیمت بگذاری . توی سر مال بزنی . یا آن طرف یک لا و چند لا کنی( . آری اینها اصل معارف است .

این صدای اذان است

که با صدای دلنشین و سوزناک گلستانی به تو تحویل می شود .

آری بگو

الله اکبر / الله اکبر/ الله اکبر /الله اکبر

واین را از عمق جان بگو آری از عمق جان ،

و شهادت بده که هیچ چیز جز خدا نیست .

حالا شهادت بده که محمد رسول خداست .

و سپس شهادت می دهی که علی امیر مومنان است.

تو شهادت می دهی . تو در سر مئذنه فریاد می زنی .

آری تو نباید از این جنس باشی یعنی وقتی می خواهی شهادتت را فریاد بزنی تو نباید خودت باشی .

آخر تو می خواهی شهادت بدهی به چیز هائی که دیده باشی ،

اما نه با این چشم ، بلکه با همه جانت .وقتی می خواهی شهادت بدهی به چیزی باید همه چیز را دیده باشی یعنی خدای هستی از روح خود در تو نهاده .

اینست که امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید خدائی را که من نبینم نمی پرستم .

که گفتم تو در دادگاه نه ، که در سر هر کوی و برزن .

آنهم جلوی کسانی که اینها را قبول ندارند و با این شعارها که از عمق جان بر می خیزد مبارزه می کنند .

آری آنها که در حزب شیطان ثبت نام کرده اند .

و تو باید مثل محسن باشی و مثل محسن ها با گلوله و توپ و تانک به مقابله بر آئی و تا شیمیائی شوی .

(در مقابله با دشمن )

آری وقتی فهمیدی هیچ چیز جز خدا نیست .

آنوقت تو خودت را هیچ چیز نمی دانی وهیچ چیز نمی بینی جز خدا .

و باید موذن باشی وفریاد کنی و همه را به خدا بخوانی .

باید سعی کنیم اینچنین باشیم . مثل محسن مثل … بلال

خدایا به عزت و جلالت سوگند عاقبت ما را همانند موذنهای درگاهت قرار بده .

حال مردم را به نماز بخوان .

نه اینکه ، اگر وقت کردند بیایند نماز ، باید شتاب کنند برای نماز .

حال دعوت کن که با شتاب برای رستگاری بر خیزند .

و بعد به شتابند برای خیر در عمل ، (عمرمان کم است باید شتافت) .

و دوباره بر می گردیم به اصول اعتقادات .

دو مرتبه الله اکبر / الله اکبر

و باز دو مرتبه فریاد می زنی هیچ چیز نیت جز الله

و حال می ایستیم به نماز

که رسول خدا فرمود :

۱- نماز نور چشم من است.

۲- کسی که عمدا نماز را ترک کند . کافر است .

۳- نماز ستون دین است اگر نماز قبول شود سایر امور قبول می شود

و اگر نماز قبول نشود سایر امور قبول نمی شود .

و اینها غیر از کاهل نماز است ( می خواند ولی نماز صبحش را ظهر می خواند و نماز ظهرش را وقتی می خواند که چند دقیقه به مغرب است .یک روز می خواند و روز دیگر یادش می رود )

یا ضایع کننده نماز است ( ذکر رکوع را قبل از رکوع شروع می کند و بعد از برخواست از رکوع تمام می کند آنهم چگونه رکوع و سجده کردنی و همه را به چشم بهم زد نی تمام می کند ) و یا یک وقت نماز می خواند ، اما بعد از سلام متوجه می شود که، مثل اینکه در نماز بوده است .

می ایستیم به نماز .

نمازی که از هر عیبی پاک است و خود هر عیب و زشتی را می شوید .

خدایا مرا به همه خوبان در گاهت ببخش از این نماز خواندن ها و توبه می کنم از ضایع کردن نمازو ……

خدایا به ما توفیق برپائی نمازرا عنایت کن .

دوستدارت ناصر رخ

صدای زیبای شهید

اذان شهید محسن گلستانی

و سخنان وی دقیقا یک شب قبل از عملیات والفجر هشت

و همچنین صحبتهای ایشون برای داداش فخرالدین و همکلاسیهاش از دبیرستان آقا رخ وقتی برای اولین بار اومده بودند جبهه

— ارسال حسین گلستانی

نوستالژی

به روایت: آقای محسن خزایی

151 اگر امام(ره) و شهدا نبودند ما هم نبودیم، اگر هم بودیم هویتی نداشتیم.

یادش بخیر، سال ۶۴ بود. سال اول دبیرستان بودم، سال تحصیلی تازه آغاز شده بود و من تازه به این دبیرستان آمده بودم، در همان نگاه اول چهره پر جذبه و نورانی مدیر دبیرستان دلم را برد. احساس علاقه زیادی به او میکردم . در آنروزها من تقریبا هر هفته، به پایگاه مالک اشتر می رفتم، هر بار با یک ترفند جدید ولی نمی گرفت! دستکاری شناسنامه هم فایده ای نداشت. حداقل سن برای اعزام به جبهه ۱۷ سال بود و من ۲سال کم داشتم. آن روز, پایگاه خیلی شلوغ بود روز اعزام بود. من طبق معمول انجا بودم . ناگاه از دور، همان چهره جذاب را دیدم که برای بدرقه رزمندگان آمده بود. خود را به او رساندم و مشکلم را با او درمیان گذاشتم و همین اولین گفتگو، جرقه آشنایی او با من شد. آن روز در پایگاه مالک، آقا ناصر خیلی سعی کرد با پارتی بازی مشکل منو حل کنه ولی سرانجام اتوبوس ها حرکت کردند و او نتوانست منو تو اون اعزام جا بده. چند روز بعد آقای رخ که دیگه منو می شناخت داخل راهروی دبیرستان صدام زد و به شوخی و با لبخند گفت: سپاه اعلام کرده ده بیستا تا بسیجی لازم داره برای رفتن روی مین حاضری داوطلب بشی؟ گفتم حاضرم اگر مشکل سنم را شما بتوانید حل کنید!
همین شد که اسم من رفت تو لیست حدود ۲۰ نفری از بچه های دبیرستان که آقای رخ برنامه ریزی کرده بود اونا رو ببره بازدید از مناطق عملیاتی جنوب.

شما در عکس فوق تصویر حدود ۱۵ تا از این بچه ها رو می بینید من هم نفر سوم ایستاده (از راست) هستم با پیراهن سفید، کنار شهید برزی و سایر شهدا .
من از سال ۶۶ بعلت تغییر محل سکونت، از حال روز بچه های دبیرستان ابوذر غفاری کمتر با خبر شدم و حتی نمی دانم بعضی از آنها شهید شدند یا نه ولی گمان میکنم در ردیف ایستاده در این عکس فقط من توفیق شهادت نداشته ام.
اسامی که از بچه های دبیرستان ابوذر بخاطر دارم عبارتند از: شهید برزی – عنابستانی – معینی – شهید عظیمی- تلخابی – گیوری – نقدی -حسنی –
خدا مقام امام و شهدا را متعالی کند و ما را به آنها ملحق نماید.