۲۴ ساعت در جبهه
به یاد نیروهای دسته یک گروهان یک گردان حمزه
خاطره ای از برادر محسن امامی
اون شب در اردوگاه کرخه، تو چادر دسته یک، وقتی سوره واقعه رو قرائت کردیم، با خودم تصمیم گرفتم صبح برای عبادت و خوندن نماز شب از همه زودتر بلند بشم. وقتی این تصمیم رو گرفتم و رفتم زیر پتو تا بخوابم دلهره داشتم، همش فکر میکردم که همه بچهها دارند منو نگاه میکنند، خیلی طول کشید تا خوابم ببره. خوشبختانه اون شب رزم شبانه نداشتیم و راحت خوابیدیم. دم دمای صبح، قبل از اذان صبح بیدار شدم اما متاسفانه باز هم عقب افتاده بودم و شاید نیمی از بچهها از چادر بیرون رفته بودند.
از چادر اومدم بیرون. بچههای تبلیغات طبق معمول هر روز صبح، مناجات زیبای حضرت امیر (ع) – با صدای دلنشین برادر نورایی – رو گذاشته بودند پشت بلند گوها و صدای مولای یا مولای اون تو فضای اردوگاه طنینانداز شده بود. هنوز بعد از سالها یاد اون لحظات خیلی آرامبخش و شیرینه.