نوشته‌ها

یه یاد دوستان شهید

خاطره ای از دوستان شهید

به روایت: مهدی صاحبقرانی

از راست به چپ:

ردیف ایستاده:  کازر، یمینی فر، اسدالله زاده، جعفری، بهارلو، شهید رجایی، شهید سعید رحیمی، شهید فخرالدین مهدی برزی

ردیف پایین: شهید جواد زندیان، شهید غلامی، شیرین، ؟

 

«داشتم قرآن می‌خواندم. بله، قبل از نماز ظهر بود که در همین حین به یاد منطقه افتادم.

یاد قبل از عملیات والفجر ۸، کربلای ۵، کربلای ۸  و از همه بیشتر خاطره بیت المقدس ۲ (قبل از عملیات در شهرک شهید باهنر باختران) در آن هوای سرد زمستان، در اتاق‌هایی که در و پنجره آن را به وسیله نایلون و پتو پوشانده بودیم و چراغ در داخل اتاق بود. بعضی مواقع که باران می‌گرفت و رحمت خدا بر سرمان می‌بارید، از لابلای درز دیوارهای پیش‌ساخته، باران به داخل اتاق می‌آمد و مجبور بودیم که گوشه‌ای از اتاق را خالی کنیم.

ادامه مطلب

آلبوم ناصر رخ

077

از راست به چپ:

ردیف اول (از بالا): مهدی خراسانی، ؟، حسین اسداللهی

ردیف دوم: شهید سید حسین دستواره، دره باغی، امیر نقدی، شهید وحدت صباغی، محمد مهرابیانی، حاج آقا آهویی، کاشانی، سید خلیل، داوود معقول، حاج آقا آهویی (برادر)

ردیف سوم: عبداللهی، ؟، باقری، شهید غلامی، حسن پور، شهید مجتبی کاشفی، سلیمی

ردیف چهارم: شهید چراغعلی، بهمن نفیسی، ؟، سلیمی

ردیف پنجم: شهید ابراهیم باقری، ؟، ؟، ؟

ردیف ششم: ممیوند، ؟، شهید سعید رحیمی، ؟

قبل از عملیات بیت المقدس ۲ – منطقه ماووت

[flashvideo file=http://mehdibarzi.ir/gordanhamze/wp-content/uploads/2011/09/2-video.flv /]

به یاد شهید جلال نعمتی

از راست به چپ:
ردیف اول از بالا: ؟، داداش فخرالدین، شهید غلامی، ؟، شهید گوگونانی
ردیف دوم: جعفری، شهید نعمتی، یمینی فر، شهید نبوی، مجتبی صبوری، حاجی باقر
ردیف سوم: تاجیک، ؟، ؟، وثوقیان، شهید تاج الدین، شهید اشرف
ردیف چهارم: بهارلو، حسین گلستانی، شهید رجایی، فائزی، نصرالله زاده، ؟

انتخاب عکس از برادر حسین گلستانی

ماووت – زمستان ۶۶

از راست به چپ:

ردیف بالا: ؟، ؟، ؟، ؟، ؟، شهید رجایی، شهید سعید رحیمی، شهید فخرالدین مهدی برزی

ردیف پایین: شهید جواد زندیه، شهید غلامی، ؟، ؟

چای داغ

 


شهید چراغعلی، شهید غلامی، ؟، شهید زندیان، بهارلو
پخش کننده غذا: ؟

* پیشنهاد عنوان عکس: از مهدی خراسانی
مهدی میگه همه بچه های گردان میدونند که وقتی نوبت شهید چراغعلی می شد که چای درست کنه، باید حتما چای میخوردی وگرنه از دستت خیلی ناراحت می شد. (اینو نوشتم برای دوستانی که تو گردان نبودن و به وبلاگ سر میزنن تا دلیل انتخاب این عنوان رو بدونن!)

 

۸ روز فاصله از خاک تا افلاک

خاطره ای از عملیات بیت المقدس ۲

به روایت: مهدی صاحبقرانی

از زمان درگیری ما در اون شب سرد و برفی و شهادت فخرالدین عزیزم و یاران باوفای دسته ۱ گروهان یک با زمان به خاکسپاری داداش فخرالدین، ۸ روز فاصله وجود داشت. این موضوع برمی‌گشت به همون شب حادثه…..

اون شب دسته ما اولین گروهی بود که پای کار رسید، یعنی اصلاً قرار نبود ما در مرحله اول عملیات باشیم، منتها بدلیل جاموندن دسته های ۲ و ۳، چاره ای نبود مگر اینکه به دستور فرمانده محور عملیاتی – شهید امینی – با تمام توان و آمادگی بالای روحی و روانی، با رمز یا زهرا به دل دشمن بزنیم.