نوشته‌ها

به یاد عملیات بیت المقدس ۲

خاطره ای از عملیات بیت المقدس ۲

به روایت: مهدی صاحبقرانی (برداشت از خاطرات سال ۱۳۶۷)

View album

می‌خواهم از عملیات بیت المقدس ۲ بگویم و از جایی‌که بهترین دوستان و یاران و عزیزترین برادرم در آنجا به شهادت رسیدند و خون پاکشان در کوهها و ارتفاعات منطقه کوهستانی غرب و شمال عراق به زمین سرد ریخت و باعث عقب نشینی دشمن شد. می‌خواهم از حرف دل آن بچه بسیجی‌ها بگویم که در آن سرمای شدید با توکل به خدا جنگیدند و حماسه آفریدند.

بله ساعت حدود ۴ یا ۶ عصر شش روز قبل از عملیات بود… هوا آنقدر سرد بود و مه‌آلود که نمیتوانستم بخوبی تشخیص دهم. سوار کامیون‌ها شدیم. مقصد مشخص نبود، حوالی ماووت؟ نمیدانم کجا؟

ادامه مطلب

به یاد شهید سعید غلامی

خاطره ای از شهید سعید غلامی

به روایت: خلیل نقیب زاده

یادش بخیر آخرین باری که این شهید را دیدم زمانی بود که توسط برادر حاج باقر به دسته ما دعوت شده بود برای خواندن دعا. جای همه شما خالی، دعا را با حالت عجیبی می‌خواند.

ما خیلی فیض بردیم اما فکر کنم از ما بیشتر، خود او بود که فیض اکمل را برد و به درجه رفیع شهادت رسید.

روحش شاد هیچ وقت چهره این شهید را بعد مراسم دعا از یادم نمیره