نوشتهها
آلبوم مرتضی رضایی
/۰ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مرتضی رضایی
/۲ دیدگاه /در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مرتضی رضایی
/۱ دیدگاه/در عکس /توسط ف. مهدی برزیآلبوم مرتضی رضایی
/۱ دیدگاه/در عکس /توسط ف. مهدی برزیبه یاد برادران شهیدم
/۵ دیدگاه /در خاطرات, عکس /توسط ف. مهدی برزیبه یاد شهیدان علی و حسین رضایی
به روایت: مرتضی رضایی
از راست به چپ: شهید حبیب الله صوفی، مرتضی رضایی
مکان: قلاجه
زمان: قبل از عملیات والفجر۴
تو قلاجه ۷۵ کیلومتری ایلام هرسه برادرجبهه بودیم؛ من وحسین توگردان مسلم (حمزه)، حاج امینی فرمانده بود که بعد شهادت برادرام با اقای مجتهدی منزل ما هم اومدن).
علی هم گردان مقداد بود. با شهید جواد صراف (خدارحمتشون کنه).
یادمه حسین تو سنگر بعد از پست از من میپرسید در آینده چکاره میخوای بشی؟
حس مادرانه جنازه فرزند شهیدش را شناسایی کرد
/۱۹ دیدگاه /در خاطرات /توسط ف. مهدی برزیخاطره ای از بازگشت شهید مفقود الاثر علی رضایی
به روایت: برادر شهیدان علی و حسین رضایی
تابستان سال ۷۲ بود. اولین باری بود که جنازه های ۱۰۰۰ شهید را از مناطق جنگی آورده بودن. خانه بودم. صدای زنگ تلفن بلند شد. بعد از سلام و احوالپرسی، دیدم ازطرف بسیج محل مسجد احباب الحسین هستند. گفتن جنازه برادرت علی اومده. بیا بریم ستاد معراج برای شناسایی. قلبم ریخت. سریع هماهنگ کردیم با چند تا ازبچههای بسیج رفتیم معراج.
درب یه تابوت رو باز کردن. یک کارت سبز رنگ داخل اون بود با پلاک که علاوه براینکه شماره کد لشگر۲۷ بود اسم برادرم نیز روی آن حک شده بود (علی رضایی). جنازه تقریبا کامل بود؛ یه عینک ته استکانی مشکی همراهش بود یک پا هم نداشت. جمجمه و فک جنازه خیلی لاغر بود. من گفتم این برادر من نیست.