نوشته‌ها

مراسم بزرگداشت

به اطلاع می رساند:

مراسم ختم مادر شهید مهدی قیومی جمعه ساعت ۴:۳۰ تا ۶ بعدازظهر برگزار می شود.

مکان: شهرک غرب، انتهای بلوار دادمان، ارغوان غربی، مسجد ا مام حسن مجتبی (ع)

— روابط عمومی گردان حمزه

پیام تسلیت

با خبر شدیم که مادر گرامی برادر هادی قیومی به رحمت ایزدی پیوستند.

این واقعه را به برادر قیومی تسلیت می گوییم و برای مادر بزگوارشون طلب مغفرت الهی می نماییم؛ باشد که در سایه الطاف الهی و در بهشت رضوان همنشین اوصیای الهی گردند.

عملیات والفجر ۸ (قسمت ۴)

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

به روایت: عباس اسکندرلو

حدودهای غروب بود که به اردوگاه کارون رسیدیم. چه غروب غم‌انگیزی. حدود یک هفته قبل چه شوروحالی بود در محوطه. برو بیای بچه‌ها، شلوغی چادرها، بگو مگوها و …. اما اکنون … سکوت محض، بعضی چادرها که هیچکس نبود، بعضی هم انگشت‌شمار و…. واقعا صحنه های بسیار تلخی بود. تازه درد فراغ دوستان را حس می‌کردیم .

چند روزی به همین منوال گذشت. البته در این چند روز هم صبحگاه‌هایی داشتیم. حتی دعای کمیل با حضور شیخ حسین انصاریان و مداحی محسن طاهری در اردوگاه برپا شد. یکبار هم خود شهید حاج رضا دستواره در محل اردوگاه آمد برایمان سخنرانی کرد.

محسن فکور شهید سید حسن احراری شهید داوود دانش کهن شهید حسن نوروزی شهید احمدلو سجودی رضا فشکی حسین طوسی آلبوم محسن فکور

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: حسین طوسی، شهید داوود دانش کهن، شهید احمدلو، شهید سید حسن احراری، شهید حسن نوروزی

ردیف نشسته: محسن فکور، رضا فشکی، سجودی

یکی از اتفاقات تلخ این مدت شهادت سید حسن احراری بود. ماجرا اینطوری بود که یک شب برادر قیومی آمد سید را صدا کرد. وقتی که رفت بین بچه‌ها زمزمه شد که ظاهرا برادرش سید احمد احراری شهید شده ما منتظر بودیم که سید از پیش قیومی بیاید که چند دقیقه بعد آمد وبا آن خنده همیشگی که اینبار یک کم فرق میکرد آمد دست گذاشت رو شانه من گفت بردارمو دیده بودی …گفتم خب …گفت شهید شد … البته گویا برادر قیومی ازش خواسته بود برگردد تهران ولی قبول نکرد .

عملیات والفجر ۸ (قسمت ۳)

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

به روایت عباس اسکندرلو

خاکریز دوجداره

خاکریز دوجداره

کنار جاده فاو-ام القصر

منطقه عملیاتی والفجر ۸

نمی‌دانم چند دقیقه گذشت که یکباره اعلام کردند حرکت کنید …

وارد شدیم و صحنه‌های بسیار باورنکردنی را مشاهده کردیم … جاده مملو از تانک، نفر بر، پی‌ام‌پی و تیر بار و … یعنی یک لشگر کاملاً زرهی و آماده منتظر ما بودند و با آن چیزی که چند دقیقه قبل شنیدیم کاملاً فرق می‌کرد چون به ما گفته بودند چند دستگاه تانک و نفر بر بیشتر در منطقه نیست و آنچه ما دیدیم، مواجهه با یک لشگر زرهی بود که بعدها فهمیدیم لشگر ۶ زرهی عراق است.

البته مسئولین قصوری نداشتند آنان تا غروب آن روز چهار الی پنج تانک دیده بودند ولی سرعت عمل و انتقال عراقی‌ها باعث شده بود در عرض چند ساعت یک لشگر زرهی مجهز را برای پاتک همان شب و یا فردا شب وارد منطقه کنند و دراین صحنه همه غافلگیر شدند و در واقع گردان حمزه جنگی کرد که در حقیقت جنگ تن با تانک بود و مانند همیشه در طول زمان جنگ هر وقت با دشمن مواجه میشد با سخترین مرحله کار مواجه بود.

ادامه مطلب

عملیات والفجر ۸ (قسمت ۲)

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

به روایت: عباس اسکندرلو

16_thumb

مکان: لبه اروند رود

زمان: عملیات والفجر ۸

شب را در همان اتاقک ها به صبح رساندیم و فردا صبح به سمت منطقه یعنی نزدیکی خط حرکت کردیم. کلی کامیون و ادوات جنگی از دشمن مانده بود که یادمه هر لشگری که زودتر رسیده بود با رنگ پیسولت نوشته بودند …اموال لشگر فلان و… ما در جایی پیاده شدیم که از قرائن وشواهد بر می‌آمد که محل تدارکات وآشپزخانه دشمن بود. کلی قوطی‌های بزرگ از شیر خشک به صورت دست نخورده بود. کلی خرمای کنجدی، برنج، مجله و حتی لباس وموتورسیکلت و … آنجا موجود بود. شب را در همان منطقه به صبح رساندیم .

ادامه مطلب

آلبوم گردان حمزه

2765

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: ؟، شهید احمد صابری، ؟، منصور حسین زاده، هادی قیومی، ؟

ردیف نشسته: ؟، ؟، ؟

آلبوم گردان حمزه

2766

از راست به چپ:

ردیف ایستاده: ؟، شهید احمد صابری، ؟، ؟، ؟، منصور حسین زاده

ردیف نشسته: ؟، هادی قیومی، ؟