نوشته‌ها

پاتک ۳۱ فروردین

1245

مکان: خاکریز دوجداره

زمان: بعد از عملیات والفجر ۸

آلبوم گردان حمزه

212

از راست به چپ: محمد خوش صولتان، شهید سعید دلالت، احمد محمدی، شهید علی ابوالفضلی، کریملو

مکان: کنار جاده فاو-ام القصر

زمان: ۲۳ بهمن ۱۳۶۴، قبل از عملیات والفجر ۸

عکاس: خبرنگار روزنامه کیهان

شهید حاج رضا دستواره

1251

« شهید حاج رضا دستواره، جانشین چندین فرمانده از فرماندهان لشگر حضرت رسول (ص) از جمله شهید محمد ابراهیم همت، شهید عباس کریمی و حاج محمد کوثری بود.

وی علیرغم جثه نحیف و مجروحیتهای بسیار زیاد که حاصل حضور مستمر و چند ساله وی در دفاع مقدس بود، همواره سعی می‌کرد که برای روحیه بخشیدن به نیروها به همه دردهای جسمی‌اش غلبه کند و از خودش ضعف نشان ندهد. حضور وی در خط مقدم و محور عملیاتی همیشه باعث دلگرمی فرماندهان و نیروها می‌شد. وی با وجود سمت جانشینی فرمانده لشگر، خود شخصاً برای برخی کارهای جزئی از جمله زدن خاکریز و سنگرسازی وارد عمل می‌شد و گاهی حتی پشت لدر می‌نشست …

یادم میاد که برای هدایت مرحله اول عملیات والفجر ۸ و حتی پاتک ۳۱ فروردین، زمانی که گردان وارد عمل شد، برای توجیه مسئولین و نظارت مستقیم به عملکرد آنها، خود به خط مقدم آمد.

بعد از این که حسین، برادر کوچکش، در پدافندی قبل از کربلای یک به شهادت رسید، حاج رضا می‌گفت: “حسین دیر اومد و زود رفت. ما که این همه سال در جبهه بودیم، هنوز سعادت شهادت نصیبمون نشده”.

اما درست یازده روز بعد از شهادت حسین، حاج رضا هم به خیل شهیدان پیوست و برادرش محمد هم در عملیات کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نائل شد.

خوشا به سعادتشون»

— مهدی خراسانی

سفینه النجاه

از راست به چپ:

ردیف  اول از بالا: شهید حسن امیری فر، ؟، شهید حسن خانی، ؟، قاسم کارگر، شهید احمد صابری، جنتی

ردیف دوم: منصور حسین زاده، ؟، محسن روغنگرها، ؟

ردیف سوم: ؟، ؟، ؟، ؟

مکان: سد دز، منطقه سفینه النجاه

زمان: قبل از عملیات والفجر ۸

آموزش آبی-خاکی جهت آماده سازی قبل از عملیات فاو

قرارگاه تاکتیکی


از راست به چپ:
شهید سید حسین دستواره، خراسانی، شهید شادالویی، شهید سید اصغر خبازی، شهید علی ابوالفضلی،
شهید حسنی

آخرین لحظات دیدار دو برادر

به یاد شهید محسن گلستانی

به روایت: حسین گلستانی

روز بیست و سوم بهمن ماه

توی جاده فاو ام القصر گفتند کنار جاده سنگر بزنید و منتظر باشید. درگیری توی جاده‌های منتهی به شهر تسخیر شده  فاو شدید بود. به ما خبر دادند ابراهیم اصفهانی (فرمانده گردان عمار)، امیر گره گشا و شیخ آذری (معاونان گردان)، جهاندیده (فرمانده تدارکات)، عباسی (فرمانده مخابرات) و تعداد دیگه‌ای از دوستان قدیمی من و محسن شهید شدند. باورش مخصوصاً برای محسن که مدت زیادی رو با این عزیزان گذرونده بود، خیلی سخت بود.

دعای توسل

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

به یاد شهید محسن گلستانی

به روایت: محسن امامی

قبل از عملیات والفجر هشت بچه های دسته شهید گلستانی و یا همان کودکستان شهید گلستانی متوجه شده بودند که عملیات سختی را در پیش دارند بنابراین سعی داشتند هم از لحاظ جسمی وهم از لحاظ معنوی خودشون را آماده کنند.

یک شب که شب چهارشنبه و شب خواندن دعای توسل بود شهید گلستانی خیلی صحبت کرد. گریه کرد و از بچه ها خواست خیلی دعا کنند چون عملیات سختی در پیش داشتیم. محسن گفت: من دعا را شروع میکنم بعد از من هر کدام از بچه ها به یکی از معصومین متوسل شوند و آن فراز از دعا را بخوانند. چون به بچه های دسته اش خیلی اعتقاد داشت.

ادامه مطلب