به روایت: حسین گلستانی
وقتی عملیات مرصاد شروع شد قرار شد پاکسازی داشته باشیم و هیچ اسیری نداشته باشیم. عملیات شروع شد. یک به یک اهداف و خودروهای منافقین رو منهدم میکردیم و جلو میرفتیم. وسطهای ستون منهدم شده منافقین من و ابوالحسن با هم همراه شدیم و برخورد کردیم به یه جیپ که مسلح به دوشکا بود. یه منافق هم پشت اون ایستاده بود. نمیدونم چرا همون لحظه تیراندازی نکردیم. شاید دلمون سوخت به حال اون نامرد. بهش گفتیم از ماشین پیاده شو. چهرهاش پر از شرارت بود. از جیپ که میخواست پیاده بشه در یک لحظه دستش رو برد پشت ماشه تیر بار و شروع به شلیک کرد.
وای خدای من! اولین تیر به سر حاج ابولحسن خورد و همان لحظه شهید شد. تا اومدم بجنبم یه تیر هم به پای من اصابت کرد. البته مستقیم نه بعد از برخورد با زمین لنگان لنگان خودم رو رسوندم پشت یه ماشین.
در همین لحظه فکر میکنم محسن فکور بود که با یه آر پی جی به حسابش رسید و بقیه عملیات که انشا الله به موقع تعریف خواهم کرد.