محمد داوود کاکاوند

«شهدا را کسی نمی‌شناسد،

باور کنید کسانی که شهید شدند هر چند مدتی با آنها بودیم

ولی هرگز نتوانستیم مقدار کمی آنها را درک کنیم،

چه روح بزرگی داشتند و با نثار جان خود اسلام را پابرجاتر نمودند.»

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام حق پاسدار حقیقت و سلام بر برادر احمدیزاده. این نامه را از راه بسیار دور از چندین کیلومتر یک متری می‌نویسم.

بسمه تعالی

اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد، یک ماه دیگر تسویه می‌کنیم!

هم اکنون برادر احمدیزاده سه متری … نشسته و صحبت می‌کند. خلاصه بقیه داستان بماند بعد از شب عملیات یا بعد از تسویه. می‌بخشید بیشتر از این نتوانستم سرتان را درد بیاورم. چند بیت شعر

میازار موری که دانه کش است           بیازار موری که هفت تیر کش است

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز          که من شیرجه میرم درش میارم

۶۵/۳/۲۰

امیدوارم که حق تعالی همه ما را بیامرزد و تسویه ما را بدهد و تمام دعاهای رزمندگان را مستجاب نماید – شهدا را کسی نمی‌شناسد، باور کنید کسانی که شهید شدند هر چند مدتی با آنها بودیم ولی هرگز نتوانستیم مقدار کمی آنها را درک کنیم، چه روح بزرگی داشتند و با نثار جان خود اسلام را پابرجاتر نمودند.

یا علی مدد

۶۵/۳/۲۱

محمد داوود کاکاوند

 

1 پاسخ
  1. مرتضی کربلایی حیدر
    مرتضی کربلایی حیدر گفته:

    قبل از عملیات کربلای۵ گردان پدافندی مهران روی قلاویزان بود که با برادر کاکاوند هر دو تو دسته ادوات بودیم من خمپاره چی ۶۰ بودم کاکاوند هم تک تیر انداز بود و سیمینوف داشت اواخر پدافند کاکاوند پای راستش بود یا چپ یادم نیست ولی رفت رو مین و جانباز شد که بلافاصله فرمانده ادوات که متاسفانه اسم شریفش یادم نیست سیمینوف کاکوند و داد به من و من شدم تک تیرانداز گردان و به غیر از کاکاوند یه تک تیرانداز دیگمون هم در مهران قبل از کاکاوند رفت رو مین که اسم اون عزیز هم یادم رفته .
    ما مهران بودیم که کربلای ۵ شروع شد که جای ما گردانی امد که از لرستان بودند ولی اسم گردان و لشکرشان را نمیدونم یادم هست که موقع تحویل دادن خط به اون عزیزان بچه های حمزه از اینکه دارن خط مهران وتحویل میدن و میرن شلمچه از خوشحالی تو پوست خودشون نمی گنجیدن .
    یکی دیگه از ویژگی های مهران که الان به خاطرم رسید جنازه عراقی هایی بود که از عملیات کربلای ۱ جا موندده بود دشت و پستی بلندی های مهران پر از جنازه عراقیهایی بود که تو کربلای ۱ کشته شده بودند شاید برای امروزی ها عجیب باشه که چطور ممکنه بعد از گذشت چندین ماه جنازه های عراقی ها دست نخورده بود !!!!…
    دلیلش این بود که بدون اینکه کسی به جنازه ها دست بزنه روی انها مقداری خاک ریخته بودن در واقع نصفه نیمه دفن شده بودند و خیلی مواقع جنازه ها از خاک بیرون میافتاد که ما مجددا روی انها خاک میریختیم. در واقع هر جا جنازه بود کاملا مشخص بود که اینجا جنازه عراقیه. بقدری زیاد بود که قابل شمارش نبود.
    من متاسفانه کربلای ۱ نبودم ولی بچه هایی مثل شهید عباس جعفر زاده و داوود توکلی که بودند برایمان تعریف میکردند حالا تصور کنید که خاطرات در محل وقوع حادثه برایتان تعریف شود چه حسی به ادم دست میده؟

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.