به یاد شهید حاج کیانی
خاطره ای از شهید حاج کیانی
به روایت: عباس اسکندرلو
آه… آه حاج آقا کیانی و ما ادرک کیانی (خدا میداند غلو نمیکنم).
با حاج آقا کیانی از والفجر ۸ آشنا شدم. خدا میداند الان که دارم این کلمات را مینویسم بغض گلویم را میفشارد. لحظه به لحظه این مرد بزرگ در خاطرم است. حاج کیانی چون سواد نداشت، اغلب میگفت نامههایش را من برایش مینوشتم (میدان فلاح، کوچه شهید صفر ندایی، پلاک ۷۷…) و نامههایش را اغلب من برایش میخواندم.
خیلی رابطهامان با هم نزدیک بود. او مردی بود که نماز شبش ترک نمیشد و ترس در وجودش معنا نداشت. در جاده فاو-ام القصرکه لحظهای از اصابت توپ و خمپاره قطع نمیشد و در بالای پلی که ما زیر آن پل مستقر بودیم و پناه گرفته بودیم، نمازشب میخواند.
… کلمات از توصیف این مرد قاصرند. ساعاتی قبل از شهادتش دنبال من میگشت. دم غروب بود که داشتیم آماده میشدیم برویم خط برای پدافندی شاخ شمیران.
وقتی که دیدمش به من گفت: عباس کجایی؟؟ آنوقت قمقمهاش را درآورد که توش چایی بود و گفت: برای تو نگهداشتم. خلاصه ما چایی را خوردیم و لحظاتی بعد با دو دستگاه تویوتا به سمت منطقه حرکت کردیم. این هم بگم که من اول رفتم سمت تویوتا حاج آقا کیانی ولی نمیدانم چه شد که یک دفعه رفتم سمت تویوتای جلویی و با آن به سمت خط حرکت کردم. پس از ساعاتی به منطقه شاخ شمیران رسیدیم. قرار بود به جای گردان مسلم مستقر شویم. گویا دشمن در آن لحظه متوجه حضور ما شد و شروع کرد به شلیک آتش خمپاره به سمت ما و ما چون زودتر رسیده بودیم سریع پیاده شدیم و به سمت ارتفاعات حرکت کردیم. قشنگ دیدم که یک خمپاره آمد رفت به سمت تویوتا پشتی و آتش گرفت که نیمی از بچههای دسته ما هم در آن تویوتا بودند. ما خود شاهد آن صحنه بودیم ولی به دستور مسئولین سریع خودمان را به سمت بالا کشیدیم و در یکی از سنگرها مستقر شدیم.
صبح خبر دار شدم که حاج آقا کیانی بر اثر انفجار، بدنش آتش گرفت و به شهادت رسید و تعدادی دیگر از بچهها هم مجروح و شهید شدند.
دوستان میگفتند که حاج آقا کیانی در لحظات شهادت دائم ذکر میگفت………. روحشان شاد و خداوند ما را از شفاعتشان محروم نفرمایید.
درست یادمه دو روز قبل از شهادت شهید کیانی حاج علی اکبر صادقی فرمانده حوزه بسیج منطقه فلاح که به عنوان پیک لشگر ۲۷ محمد رسول خدمت می کرد تقریباً ساعت دو بعداز ظهر با جیپ به دسته ای که در آن برو بچه های فلاح حضور داشتند سری زد و کلی خوش گذشت و دو شب بعد متوجه شدیم ماشین حاج علی اکبر و بر اثر اثابت خمپاره دشمن بعثی هدف قرار گرفته و حاج آقا کیانی هم به شهادت رسیده اند و حاج علی اکبر صادقی هم ۱۵ روز بعد به علت جراحات شدید در بیمارستان بقیه الله اعظم به شهادت رسید. روح همه شهدا شاد و شافی ما بازماندگان در روز جزا باشند.انشاءالله
—
انشالله