آلبوم گردان حمزه

7

از راست به چپ: شهید محمد قزاقی، شهید حسن فلاحتگر،  شهید جواد جلالوند، شهید محمود لطیفیان، علی سویزی

10 پاسخ
  1. محمدحسین
    محمدحسین گفته:

    شهید حسن فلاحتگر متولد کدام شهرستان است ؟

    متأسفانه نمیدونم
    اگه دوستان میدونند لطفا راهنمایی بفرمایند

    پاسخ
    • محمدحسین
      محمدحسین گفته:

      سلام اخه من خودم محمد حسین فلاحتگر هستم و در فامیل شهید نداریم. خواستم ببینم شهید فلاحتگر متولد کدام شهرستان و یا حتی استان هست .با تشکر از تهیه کنندگان توانمند این سایت . نسالکم الدعا.
      —-
      سلام
      یعنی شما همون فردی هستید که در عکس با اسم شهید حسن فلاحتگر معرفی شده؟

      پاسخ
  2. محمد فلاحتگر
    محمد فلاحتگر گفته:

    سلام بر همه دوستان عزیز
    من محمدفلاحتگر برادر شهید حسن فلاحتگر هستم
    برادرم متولد تهران ودر بهمن پنجاه بدنیا اومده

    سلام
    روحشون شاد باشه انشالله

    پاسخ
    • س.ا
      س.ا گفته:

      با سلام
      یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
      کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
      افتخار آشنایی با خانواده شهید حسن فلاحتگر، بالاخص پدر مهربان و صبورشان مرا هم باتمام وجود بر آن داشت، تا هر گاه و در هر لحظه ایی که دلم شکست، از خداوند در میان خیل آرزوها برگشت برادرم حسن آقا را هم طلب کنم….نه به اندازه مادر و پدرشان و نه به اندازه برادرانش، ولی کمتر از آنها هم مشتاق بازگشت ایشان نیستم….مثل قلب یک خواهر ، از ته دل از خداوند می خواهم که داداش حسن برگردد.

      پاسخ
  3. س.ا
    س.ا گفته:

    یک روز بر حسب اتفاق، حاج داود فلاحتگر را در یکی از بیمارستان های تهران ملاقات کردم، وقتی گرد پیری و ناتوانی را در او دیدم، چنان شکستم و اشک از چشمانم جاری شد که از خداوند خواستم، عنایت کند و بسان همه لطف هایش، فرزندش حسن آقا را برگرداند…انشالله
    سلام و هزاران درود بر مردان نیک خدا

    پاسخ
  4. س.ا
    س.ا گفته:

    همه ما هزاران بار این جمله را شنیده ایم: خداوند گلچین می کند و می برد. این جمله درباره زندگی بسیاری از شهدا قبل از شهادت صدق می کند….وقی پای صحبت پدر،مادر،برادر،خواهر شهدا می نشینیم آنها از ارتباط های قوی معنوی و اخلاق های نیکو و ذات پاک شهدا بسیار یاد میکنند، یعنی خصایل اخلاقی که شاید و یا قطعا در فرزندان دیگر خانواده نیست. شهید حسن فلاحتگر نیز چنین است، او هم گل سرسبد خانواده و بی باکترین بود…مرد بود که رفت…

    پاسخ
  5. س.ا
    س.ا گفته:

    در یکی از روزهای سرد زمستان، برای امتحان دکتری به دانشگاهی رفتم که نزدیک بهشت زهرا بود،از چند وقت پیش به این فکر می کردم که حتما قبل از امتحان اگر زود رسیدم، به مزار شهدا هم سری بزنم….شاید برای بعضی ها این جمله مسخره باشد ولی من برای تقویت روحیه و آرامش قبل از امتحان به دیدار شهدا رفتم و از ایشان خواستم برایم دعا کنند….برای خود قدم میزدم که بر سر یک مزار ایستادم،خوب نگاهش کردم و نشستم…سرد بود ولی در کنار این مزار گرم بودم و آرام….مزار شهید حسن فلاحتگر….در افکار خود غرق بودم که در همان حین، یکی از فرزندان شهدا هم آمد ولی در دستش شکلات و یک بسته آجیل بود….همانند یک مهمان که صاحب خانه پذیرایی می کند….برادرم حسن آقا هم چنین کرد ولی توسط دیگری…
    شاید خواننده این دلنوشته مرا مورد تمسخر قرار دهد ولی اکنون استاد دانشگاه هستم….
    دعای خیر پدر و مادر و شهدا بدرقه راهتان…
    ایمان داشته باشید که گاهی پل رسیدن به خداوند، می تواند همین انسان های خاکی باشد.

    پاسخ
  6. س.ا
    س.ا گفته:

    فرازی از وصیتنامه شهید
    سلام‌ ای پدر و ‌ای مادر مهربانم که همیشه در برابر سختی‌ها ایستادگی کرده و همیشه از امانتی که خدا به دستان پاک شما سپرد خوب مراقبت کرده‌اید. و فرزندی به اسلام هدیه کرده‌اید که بتواند در آن دنیا دست پاک شما را که همیشه سختی کشیده‌اید بگیرد و شما را سربلند بگرداند. امیدوارم که اگر من بدی در حق شما کردم به بزرگی خود‌تان ببخشید و مرا حلال کنید. اگر خدا خواست و در راهش شهید شدم افتخار من است و بیشتر افتخار شما. مادرجان من دوست ندارم وقتی که شهید شدم من خوشحال و تو ناراحت باشی. پدرجان امیدوارم که خدا به شما صبر عطا کند و همیشه موفق باشید. از طرف من از قوم و خویشان حلالیت بطلبید. امشب ۲۸ دی ماه سال ۶۵ قرار است ما برای عملیات اعزام شویم.

    پاسخ
  7. س.ا
    س.ا گفته:

    فرازی از وصیتنامه شهید حسن فلاحتگر
    سلام‌ ای پدر و ‌ای مادر مهربانم که همیشه در برابر سختی‌ها ایستادگی کرده و همیشه از امانتی که خدا به دستان پاک شما سپرد خوب مراقبت کرده‌اید. و فرزندی به اسلام هدیه کرده‌اید که بتواند در آن دنیا دست پاک شما را که همیشه سختی کشیده‌اید بگیرد و شما را سربلند بگرداند. امیدوارم که اگر من بدی در حق شما کردم به بزرگی خود‌تان ببخشید و مرا حلال کنید. اگر خدا خواست و در راهش شهید شدم افتخار من است و بیشتر افتخار شما. مادرجان من دوست ندارم وقتی که شهید شدم من خوشحال و تو ناراحت باشی. پدرجان امیدوارم که خدا به شما صبر عطا کند و همیشه موفق باشید. از طرف من از قوم و خویشان حلالیت بطلبید. امشب ۲۸ دی ماه سال ۶۵ قرار است ما برای عملیات اعزام شویم.

    پاسخ
  8. س.ا
    س.ا گفته:

    امیدوارم روزی که خود در خانه ات در بهشت زهرا هستی، فاتحه ایی مهمانت کنم….
    امیدوارم روزی ایوب زندگیت، حاج داوود هم به جسم تو که جگر گوشه اش هستی برسد زیرا قلبا می دانم که او در میان سیاهی زندگی بازگشت تو را نور می داند….
    خسته نیست از انتظار ولی گاهی کوه هم در کنجی سکوت می کند…
    انتظار را میفهم که از انتظار با تو سخن می گویم.
    چشم به راه شما هستیم تا نفس هست.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.