وصیت نامه شهید محمد سمیع مطلبی
خدایا، تو را شکر میکنم که راه شهادت را بروى بندگانت و بروى من حقیر گشودى،
پس اى معشوق، مرا از این نعمت بزرگ محروم مساز و مرگم را شهادت در راه خودت قرار ده.
بسم ربّ الشهدا والصدیقین و هو شاهدٌ و شهید
وصیّت نامه سردار رشید اسلام
پاسدار شهــید محمّد سمیع مطلّبى
تاریخ شهادت : ۲۴ بهمن ۱۳۶۴
اَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمْ
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ
“یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا مالَکُمْ اِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرو فى سَبیلِ اللّهِ اثّا قَلْتُمْ اِلَى اْلاَرْضِ اَرَضیتُمْ بِاالْحَیوهِ الدُّنْیا مِنَ اْلاخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیوهِ الدُّنْیا فِى اْلاخِرَهِ اِلّا قَلیلٌ ”
“اى کسانیکه ایمان آوردهاید جهت چیست که به شما چون امر شود که براى جهاد در راه دین [ اسلام و جنگ با کافران ] بیدرنگ خارج شوید (چون بار گران ) بخاک زمین دل بستهاید و به زندگانى (دو روزه) دنیا عوض حیات ابدى آخرت راضى شدهاید (هم اکنون این را بدانید که این دنیا زندانى بیش نیست) و متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است.”
قرآن کریم : سوره مبارکه : توبه آیه : ۳۷
سلام و صلوات خدا و ملائکه به رسولان بزرگ اسلام و پیامبر گرامى حضرت محمّد (صلّ اللّه علیه و آله و سلّم) و به همه ائمه معصومین، و سلام بر مهدى موعود (عجلّ اللّه تعالى فرجه الشّریف) که راهگشاى کربلاى معلّا و قدس مقدس است و سلام و درود و رحمت خدا بر امام امّت، فرمانده کلّ قوا، خمینى عزیز، نائب بحق بقیه اللّه الاعظم ارواحنا له الفدا.
و سلام و درود و رحمت خدا بر شما امّت حزباللّه و بر شما پیروان ایثارگر روحاللّه و بر شما عاشقان لقاءاللّه و درود و رحمت خداوند به روان مطهر شهداى صدر اسلام از هابیل مظلوم تا احد، بدر، حنین ،خندق … و سپس کربلاى امام حسین (علیه السلام ) و از کربلاى معلّا تا کربلاى خونین ایران بویژه شهداى بازگشایى راه کربلا و قدس عزیز.
هم اکنون وصیت خود را در حالى مىنویسم که چند صباحى دیگر اگر اجل مهلتم دهد عازم جبهه هستم، و امّا چند کلمهاى با دشمنان خدا و دشمنان اولیاء خدا که این همه جنایت کرده و پنجههاى کثیف خود را به خون عزیزان ما آغشته کردهاند و از به شهادت رساندن فرزندان صغیر هم ابا نکردند، آرى با شما هستم اى دشمنان خدا و رسول، با شما که اینقدر جنایتکار و بى رحم هستید، و امّا این را هم بدانید که همیشه اینطور نیست، به یارى حضرت حق (جل جلاله) عمر کثیفتان دیگر بسر رسیده و دیگر تاخت و تازتان تمام شده است، و امّت اسلامى شما را در هر کجا که باشید خواهند یافت و به درک خواهند فرستاد، و امّا تصوّر باطل شما این نباشد که امّت اسلام بخاطر یکى دو وجب کوه و بیابان یا بخاطر انتقام مى رزمند، نه، بلکه بخاطر اداى دین خود به اسلام است و حفظ دین مقدّس اسلام عزیز، و خلاصه نجات همه برادران مسلمان از زیر ظلم و ستم شما ستمکاران، آرى اى شیطان بزرگ جنگیدن مستقیم با تو براى امّت اسلام خیلى شیرینتر است تا جنگیدن با غلامان تو. همچنین براى تو شرق روباه صفت و مزدور و همچنین همه شماها.
و امّا اسرائیل غاصب تو که دیگر عملت ختم است بیش از چند صباحى عمر نخواهى داشت و در آن سرزمین مقدّس مهمان هستى چرا که امت غیور ایران یک وعده نیز به تو داده که بالاخره یک روز به سربختت خواهد آمد و انشاءاللّه هم مى آید.
وامّا اى امام عزیز
جگرم را سوزاندى که فرمودى ” جوانان داوطلبانه بروند به این جنگ و مسئله را زود حلّش کنند. ”
امام عزیز مبادا خداى ناکرده فکرکنید که داوطلب کم است، نه مبادا فکر کنید که …، مبادا احساس کمبود کنید، مبادا… .
اماما خیالت راحت باشد به جدّت رسول اللّه(ص) سوگند که لحظهاى از یاد تو و راه تو غافل نخواهم شد و تا جان در بدن دارم از حیثیت اسلام عزیز دفاع میکنم و خواهم کرد.امام عزیز تو فقط دعا کن، که قسم به آن نمازهاى در دل شب بر روى سجادهات، این دعاها خیلى خیلى مؤثّر است در پیروزى لشکر اسلام بر لشکر کفر .
و امّا اى امّت قهرمان ایران
من کوچکتر از آنم که بخواهم براى شما پیام دهم، امّا این چند کلمه حرف دلم را میزنم که پیام خونم هم هست و پیام خون همه شهداست که امام عزیزمان را یار و یاور باشید تا انشاءاللّه خون همه شهدا تحقّق یابد و به ثمر نهایى برسد و از پیامهاى او الهام گیرید .
اگر یک کار خلاف از یک ادارى یا پاسدار یا روحانى یا غیره دیدید بحساب اسلام نگذارید، اسلام خود برترى همه ادیان است، “اَْلاِسْلامْ یِعْلوا وَ لا یُعْلا عَلَیْهْ”، اسلام عزیز هیچ عیب و نقصى ندارد. اگر عیبى مشاهده مىکنید در مسلمانى من و امثالهم است، اسلام بى عیب است. و پیام دیگر من به فرد فرد شما اینست که همیشه با کسانى قدم بردارید و رفت و آمد کنید که بهتر از خودتان باشند تا شما بیشتر خود ساخته شوید.
و در این مورد که بعضى از چیزها فراهم نمى شود یا کمى بسختى فراهم مىشود ناراحت نشوید و صبر و استقامت جوئید که گناهان انسان به خوارى و تضّرع ریخته مىشود.آرى اى امّت اسلام تا بحال از همه چیزتان در راه خدا گذشتهاید و از این به بعد هم خواهید گذشت، امّا در رأس همه این مسائل صبر لازم است پس صبر کنید و بدانید که خداوند خودش وعده پیروزى به اسلامیان داده و دیر یا زود انشاءاللّه پیروز خواهید شد که او خلف وعده نمىکند. دعا در سر نمازهایتان، در دعاهایتان (کمیل، ندبه، توسل، سمات) به جان امام عزیز و مجروحین و پیروزى قواى اسلام و شکست قواى کفر را فراموش نکنید که این دعاهاى شما دل شکستگان است که پیروزى براى اسلام و ذلّت و خوارى براى دشمنان مى آورد نه اسلحه و توپ و تانک. خداوند انشاءاللّه هر چه سریعتر اسلام عزیز را که با خون جان نثاران آبیارى شده است پیروز گرداند، پیروز بر همه کفر نه فقط کفر بغداد، انشاءاللّه.
و سلام و درود بر تو پدر قهرمان، همسنگر و همرزمم،
پدر جان، امیدوارم که از من راضى باشید که مى دانم راضى هستید. پدر عزیز از طرف من از همه همسایگان حلالیّت بطلب و بگو هر بدى و هر بىاحترامى که خداى ناکرده به آنها شده این حقیر را حلال کنند، و از هر جهت روحم آرام است که چون شما پدرى دارم، پدر جان مبادا داغ من بر شما اثرى گذارد که دشمنان همین را
مى خواهند.
و سلام بر تو مادر عزیز و مهربانم،
مادرجان مبادا خداى ناکرده از شهادت فرزندت در راه خدا ناراحتى بخود راه دهید که در روز جزا حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) از شما گلایه مى کند و افتخار کن که فرداى قیامت در پیشگاه ائمه معصومین سر بلند هستى، و شیرت را بر من حلال کن، میدانم که زحمات زیادى براى من کشیدى امّا فراموش نکنى که امانتى بودم پیش شما که چه بخواهى یا نخواهى باید این امانت را پس بدهید، نه شما که همه مادران، پس چه بهتر که در راه خود خدا بدهید، مادرجان در فراقم گریه مکن، سیاه مپوش، چراکه دشمنان اسلام شاد مىشوند، اگرهم خواستى گریه کنى براى امام حسین (ع) گریه کن و براى او سیاه بپوش و از مردم بخاطر ریخته شدن خونم تبریک بخواه نه تسلیت.
و درود بر شما برادرانم،
میدانم که بعد از برادرتان اسلحه به زمین افتادهاش را بر مىدارید و با
دشمنان اسلام و قرآن مىجنگید و کشته شدن برادرتان را در راه خدا
سعادت مىدانید .
و امّا خواهران عزیزم،
شما باید رسالت زینبى را بر دوش بکشید و با هیچ یزید و یزید صفتى سر سازش فرو نیاورید و پیام خون شهدا را به سرتاسر گیتى برسانید که خدا با شماست و در مرگ برادرتان ناراحتى بخود راه ندهید.
و شما همسر مهربانم،
میدانم که از روزى که پا به خانه من گذاشتى، اکثر این مدّت تنهایى کشیدى و رنجهاى بسیارى را تحمّل کردى که مطمئن باش از خدا عوض خواهى گرفت، امّا با همه این مسائل چه مى شود کرد؟ آیا مىشود دست روى دست گذاشت و ساکت نشست؟ آیا مىشود دید که اسلام عزیز ما، ناموس ما، قرآن ما، مورد هجوم دشمنان واقع شده و چیزى نگفت ؟ آیا مىشود تن به ذلّت و خوارى داد ؟ آیا مىشود ساکت نشست ؟ تا دشمن زبون هر چه دلش مىخواهد بکند،نه، نه،…” هیهات منّالذلّه ” هرگز چارهاى جز جنگیدن با این ستمکاران نیست. و مىدانم که تو نیز خون شهدا را پایمال نمىکنى و تقاضاى من از شما این است که بعد از من گریه نکنى، زیرا که با گریه شما قلب امام عزیزمان آزرده مىشود و دشمنان امام شاد مىشوند، توصیه من به شما اینست که در تربیت فرزندانت کوشا باشى، زینبم را زینبوار تربیت کنى و برادرش (روحاللّه) را همچون برادر زینب (س)، بگوش پسر قصّه شهادت و از جان گذشتگى و ایثار و داستان کربلاى امام حسین(ع) را زمزمه کن، و بگوش دختر قصّه شهید پرورى و شهامت و شجاعت و داستان به اسارت بردن حضرت زینب به شام را زمزمه کن. و از شما تقاضا دارم هر بدى که از من دیدى ، مرا عفو کنى و براى آرامش روحم گریه نکنى، خداوند به شما اجر عظیم و صبر جمیل عطا کند
انشاءاللّه.
و امّا اى خداى بزرگ، اى مهربانترین مهربانها،
این چندمین بار است که وصیّت خود را بر روى کاغذ مىآورم امّا تابحال سعادت آنرا نداشتهام که خونم در راه تو ریخته شود.
پروردگارا تو خود از درون همه خبر دارى، وقتى که این بنده بیچارهات از تو تقاضاى شهادت در راه تو مىکند از ته دل است، امّا خدایا با خود مىگویم تا وقتى که سعادت نیابى نصیبت نمىشود و از خودم بیزارم که شایسته این لطف بزرگ تو نیستم و شرمنده تو هستم.
خدایا، اینبار دیگر خیلى دلم گرفتهاست، احساس میکنم که دیگر باید بروم از این دنیا، احساس میکنم که یک مهمان هستم در این دنیا و موعد بسر رسیده و دلم هم شکسته شده و مىدانم که درد دل شکستگان را دوا مىکنى، خدایا درد مرا دوا کن که خیلى از قافله عقب ماندهام.
خدایا، گناهکارم، روسیاهم، از سر تقصیراتم درگذر و ببخش گناهانى که مرا احاطه کرده و خود نمىدانم.
خدایا، ترا شکر مىکنم که مرا از خواب غفلت بیدار کردى و همچنین مهر خود را بر دلم افکندى که در عشق تو سالهاست مىسوزم و ترا شکرگذارم که مرا جزء فقرزدگان قراردادى که همیشه بیاد تو باشم.
خدایا، از آنچه کردهام اجر نمىخواهم و بخاطر فداکاریهاى خود بر تو فخر نمىفروشم، آنچه داشتهام تو دادهاى و آنچه کردهام تو میسّر نمودهاى، پس اى خداى منّان من ترس از جهنّم تو ندارم و بخاطر بهشت تو در راه تو نمىجنگم و بخاطر بهشت نمىخواهم قربانى شوم بلکه قربانیم بخاطر توست و بخاطر آن بزرگى و شایستگى که در وجود مقدّس توست مىخواهم فدا شوم.
خدایا، اگر همه عالم را علیه من آتش کنى و آسمانى از عذاب بر سر من بریزى، کوچکترین گلهاى نکنم و ناراحت نشوم، فقط بشرط اینکه ذکر و یاد و زیبایى [ بندگى ] خود را از من نگیرى و مرا در همان حال بدست بلا بسپارى باز بشرط اینکه بدانم این بلا از محبوبم به من رسیده تا لذّت ببرم.
خدایا، عذاب تو را صبر میکنم و از آتش جهنّم تو لذّت مىبرم امّا خداوندا دورى تو را نمىتوانم صبر کنم.
خدایا، وقتى بخاکم مىسپارند بیادم باش چرا که در زنده بودنم بیاد تو بودم.
خدایا، دلشکسته شدهام، ناتوان شدهام، زجر دیدهام، ظلم زدهام، از دورى تو خسته شدهام، تنها تو را مىشناسم، و تنها تو را مىپرستم، و تنها با تو راز و نیاز مىکنم، و تنها بسوى تو مىآیم.
خدایا، از تو در خواست مىکنم که بدترین بلاها را از جانب خودت و سختترین شکنجهها را در راه خودت نصیب من بگردان تا از گناه پاک شوم و بتوانم بسوى تو پرواز کنم، و دوست دارم هنگام شهادتم پیکرم قطعه قطعه شود تا در پیشگاه مولایم امام حسین(ع) شرمنده نباشم.
خدایا، تو را شکر میکنم که راه شهادت را بروى بندگانت و بروى من حقیر گشودى، پس اى معشوق، مرا از این نعمت بزرگ محروم مساز و مرگم را شهادت در راه خودت قرار ده.
خدایا، دیگر آرزویى ندارم، احساس میکنم که دیگر این دنیا جاى من نیست، با همه وداع مىکنم و مىخواهم فقط با تو تنها باشم، با تو تنها باشم ….
خدایا، اگر مىدانى که با ریخته شدن خون من اسلام عزیز پیروز مىشود خدایا هرچه زودتر خونم را بریز.
خدایا، از عمریکه بر من باقى دارى بگیر و بر عمر پر برکت رهبرم، نور چشمم، قوّت قلبم، امام عزیزم بیفزاى، آمین یا ربّ العالمین.
به امید به اهتزاز در آمدن پرچم پر افتخار اسلام عزیز در سر تا سر جهان .
اَجْرُکُمْ عِنْدَاللّهْ وَ مِنَ اللّهِ التَّوفیقْ الشَّهادَهْ
اى خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست در هواى سـر کویش پــر و بــــالى بزنم
محمّدسمیع مطلّبى
۵/۸/۱۳۶۴
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.