عطر تی رز

2833

از راست به چپ: خسرو تاجیک، شهید نورالله پازوکی، محمد لاروبی

«یادمه روزای اولی که وارد گردان شدم از تهران با خودم یک شیشه عطر تی رز که سوغاتی ِ پسر خاله عزیزم محمد پارسائی (از نیروهای گردان در عملیات مرصاد) از مشهد بود رو به همراه برده بودم. وقت مغرب بود داشتیم برای نماز جماعت می رفتیم که یادم افتاد خوبه از این عطر بزنیم و بعد به نمازخانه برویم. اون روزا اسفند سال ۶۶ بود و چون گردان نیروی زیادی نداشت، برخی از دوستان ِ ارکان گروهانها از جمله شهید پازوکی، برادر جنیدی و برادر آشتاوی، آقا مصطفی خرسندی و دیگران هم در اردوگاه آناهیتا با ما در اتاق مخابرات بودند.

وقتی عطر رو برداشتم بزنم و می خواستم به آقا مجتبی میزرائی هم بدهم در راهرو، شهید پازوکی رو دیدم و استفاده از عطر رو به ایشان تعارف کردم. در عطرها معمولا از الکل صنعتی استفاده میشه و به لحاظ شرعی ایرادی برای استفاده از آنها نیست، اما شهید پازوکی که بنا به فرموده ی حضرت امام (ره) بغض و کینه ی انقلابی اش را علیه آمریکا در دل نگاه داشته بود، بسیار جدی و مصمم گفت: آمریکائی که نیست؟اگر آمریکائی باشه من نمی زنم.

گفتم: نه ، مالزیائی هستش.

گفت باشه، پس عیبی نداره، گرفت و استفاده کرد.

رفتار این شهید عزیز در اون لحظه برام خیلی جالب بود. خداوند تمامی شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رو با سالار شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین محشور گرداند و ما را از شفاعت آنها برخوردار کند، همچنانکه عزت و سربلندی ما و این نظام مقدس بیشتر از هر چیز ثمره ی ایثار و مجاهدت آنها و حضرت امام (ره) هستش.

التماس دعا.»

— مجید صفار

2 پاسخ
  1. مجيد صفار
    مجيد صفار گفته:

    باسلام. هر وقت عکسی از برادر عزیز شهید نورالله پازوکی می بینم، یاد چهره همیشه بشاش و حسن خلق ایشان می افتم. برادری بسیار شوخ طبع و خوش گفتار که بسیار محترم و دوست داشتنی بودند. این شهید عزیز، در مواقعی که شوخی هم با کسی می کردند، رفتارشان با کمال احترام به طرف مقابل بود. ذکر یک خاطره ی بسیار کوتاه و مختصر از ایشان خالی از لطف نیست. یادمه روزای اولی که وارد گردان شدم از تهران با خودم یک شیشه عطر تی رز که سوغاتی ِ پسر خاله عزیزم محمد پارسائی (از نیروهای گردان در عملیات مرصاد) از مشهد بود رو به همراه برده بودم. وقت مغرب بود داشتیم برای نماز جماعت می رفتیم که یادم افتاد خوبه از این عطر بزنیم و بعد به نمازخانه برویم. اون روزا اسفند سال ۶۶ بود و چون گردان نیروی زیادی نداشت، برخی از دوستان ِ ارکان گروهانها از جمله شهید پازوکی، برادر جنیدی و برادر آشتاوی، آقا مصطفی خرسندی و دیگران هم در اردوگاه آناهیتا با ما در اتاق مخابرات بودند. وقتی عطر رو برداشتم بزنم و می خواستم به آقا مجتبی میزرائی هم بدهم در راهرو، شهید پازوکی رو دیدم و استفاده از عطر رو به ایشان تعارف کردم. در عطرها معمولا از الکل صنعتی استفاده میشه و به لحاظ شرعی ایرادی برای استفاده از آنها نیست، اما شهید پازوکی که بنا به فرموده ی حضرت امام (ره) بغض و کینه ی انقلابی اش را علیه آمریکا در دل نگاه داشته بود، بسیار جدی و مصمم گفت: آمریکائی که نیست؟ اگر آمریکائی باشه من نمی زنم. گفتم: نه ، مالزیائی هستش. گفت باشه، پس عیبی نداره، گرفت و استفاده کرد. رفتار این شهید عزیز در اون لحظه برام خیلی جالب بود. خداوند تمامی شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رو با سالار شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین محشور گرداند و ما را از شفاعت آنها برخوردار کند، همچنانکه عزت و سربلندی ما و این نظام مقدس بیشتر از هر چیز ثمره ی ایثار و مجاهدت آنها و حضرت امام (ره) هستش. التماس دعا.

    سلام
    ممنونم از شما

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.