سالگرد عروجت مبارک

به یاد شهید رمضان صاحبقرانی

برداشت از وبلاگ: یاد یاران

*اساسا جهاد واقعی و شهادت در راه خدا، جز با مقدمه ای از اخلاصها و توجه ها و جز با حرکت به سمت “انقطاع الی الله” حاصل نمی شود.

*اگر مجاهدت فداکارانه جوانان این مرز و بوم که به این شهادتها منتهی شده است نمی بود، همه روزهای این ملت، در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل می گشت.

*فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود.

شهید رمضان صاحبقرانی

پی نوشت:

مهدی (خراسانی) میگه هیچوقت یادش نمیره که رمضون داوطلبانه رفته بود برای بچه ها آب بیاره که در فاصله زمانی کمتر از ۵ دقیقه، برادر میرزایی و شهید نورالله پازوکی میگن رمضون با ترکش خمپاره ۶۰ شهید شد.

روحش شاد

1 پاسخ
  1. مهدی
    مهدی گفته:

    باسلام وخداقوت
    رمضون درست همزمان با مجروحیت من وبرادرم درعملیات والفجر۸ درسال ۶۴از این فرصت استفاده کرد وبا دستکاری شناسنامش برای اولین با ربه جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.ووحضورش رو در منطقه جزیره مجنون به اثبات رسوند وحدودا ۳ماه در اون منطقه زندگی چند سالشورقم زد.یادم وقتی از بیمارستان مرخص شده بودم وخواستم دوباره به جبهه اعزام شم از رمضون خواستم که اون خونه باشه ودیگه نره،ولی با تمام خلوص وجسارتی که داشت گفت:خودت نروبرادر بزرگترم با کف دست آروم صورتشو نوازش کرد وگفت راست میگه حالا که مهدی داره میره تو نرو،دوباره سرشو بالا برد وبا یه نگاه معنا داری گفت:هرکس جای خودشو داره وهیچکسو تو قبر اون یکی نمیذارند وبا ناراحتی گفت:من اصلا به گردا ن ولشکر شما نمیام ومیرم یه لشکر دیگه،همین هم شد ووقتی ازپیش ما رفت…بعد از چند روز وقتی بچه های گردان بمن اطلاع دادند که قراره یه عملیات انجام بشه ومن بسرعت خودمو به دوکوهه رسوندم،متوجه شدم که گردان جا کن شده وبسمت منطقه عملیاتی حرکت کرده .شبو تو دوکوهه موندم وفردای اون روز با یکی از دوستانم توتیپ ذوالفقار به سمت منطقه عملیاتی حرکت کردیم.زمانیکه به مهران رسیدیم عملیات شده بود.تواون شلوغی وپشت یکی از خاکریزها اتفاقی رمضون رو دیدم؛خسته وخاکو خلی بود وبه اظهارخودش شب قبل به دشمن زده بودند وتا جایی که داشتند خاکریز میزدند پیشروی کرده بودند.خلاصه اون روز واون شبا هم به پایان رسید ولشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)ولشکر سیدالشهداءبا موفقیت مثال زدنی تونستند با لطف خدا مهران وارتفاعات قلاویزان رو آزاد کنند.گردان حمزه هم مثل همیشه یاران زیادی رو تو اون عملیات ازدست داد؛مثل شهید شادالویی و…ورمضون هم بعد از اون عملیات با کمک برادر قاسم کارگر جبجا شد وازگردان علی اکبر(ع)ل سیدالشهداء به گردان حمزه(ع) اومد.یاد همشون بخیر……………خاطرات دیگه ازش دارم انشاءالله درپست های بعدی.

    سلام
    ممنونم
    خیلی لطف کردید

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.