آلبوم ناصر ادیبی

112

از راست به چپ: شهید حسن کریمی، شهید غلامرضا پروا

«حسن کریمی رو هیچوقت فراموش نمی کنم. امیدوارم اونم منو فراموش نکنه. ارادت عجیبی به اهلبیت داشت. گریه هاش توی هیئت گردان  کاملا مشخص بود.  اشکهای زیاد و صدای بلند، اما بیرون هیئت بچه خیلی سرحال و شیطونی بود. بهش میگفتم: داش حسن! چرا اینقدر شوخی میکنی؟ میگفت: من اینکارو میکنم که  رزمنده ها سرحال بشن  و بفکر دوری از خونوادشون  نیفتن.

دنیای  عجیبی داشت. چهره پر از خونش رو هیچوقت صبح عملیات نصر ۷ فراموش نمیکنم. خدا رحمتش کنه.»

— ناصر ادیبی

2 پاسخ
    • داود زجاجی
      داود زجاجی گفته:

      سلام اقای ادیبی من داود زجاجی هستم عکس زیبایی است هر دو شهید واقعا دوست داشتنی بودند

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

پاسخ دادن به داود زجاجی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.