دل نوشته برادر صاحبقرانی

بسم رب الشهداء

Sahebghereny-Photo-053

این روزها شکستن دل آدم ها افتخار شده است ،این روزها اگر بی خیال باشی و سکوت کنی و در خفا بر بی خیالی‌ات بخندی… آرام میشوی! کیف میکنی!
این روزها دیگر از مرگ ارزش ها نمی میری ،یادمان رفته است هنوز یک نیم نسل کامل هم از عروج پروانه ها نگذشته است که ما گستاخانه لرزش شانه های نخلستان های جنوب را از یاد برده ایم،

بوی خون را می فهمی؟

هنوز بوی خون از خاک شلمچه ، طلائیه و جزیره مجنون به مشام میرسد،

هنوز قلب نخلستان‌های خوزستان با اضطراب میزند،اما دریغ از دل آدم ها ، از نگاه بی تفاوت آدم ها…
از خستگی هایی که دوباره احساس نمی شوند
دوباره گوش کن! میشنوی…؟
سکوت افکار پریشانت را صدایی میشکند:
اگر عقل تو کله شان بود ، نمی رفتند!

راست میگویی… راست میگویی!
اگر عقل زمینی ما در سرشان بود ، اگر عقل خاکی ما در سرشان بود…
حتی خیال رفتن هم به سرشان نمیزد
چه بد فهمیدیم… چه بد میزبانی بودیم
چه بد مهمان نوازی کردیم…

چه راحت قضاوت میکنیم…!

چه راحت از دنیای پوشالی غرورهایمان آنها را راندیم!
و در عوض آنها چه زیبا لبخندشان را حتی تا آخرین لحظات عروجشان از ما دریغ نکردند
رفتند و ما را گذاشتند……

غرق شویم در دنیای خیالی بازی هایمان…
شهیدان ایستاده اند کوه گونه در برابر بلا ودر مقابل سیلاب ستم …

و در نماز عشق باوضوی خون سر بر سجاده ی کربلا ساییده اند
عزیز عزت آفرین! شما که یادگار زنده مانی عزیزتان را به ما سپرده اید تا خون غیرت نمای این دیارش سازیم…
بزرگتان میداریم…عزیزتان میدانیم…وامید داریم تا آخرین قطره خونمان پای دررکاب رهبرمان باشیم و نگذاریم خونشان پایمال گردد.

انشاءالله

5 پاسخ
  1. گلستانی
    گلستانی گفته:

    سلام اقا مهدی عزیز یه مثالی هست که میگن البته من نمیدونم دارم کاملش رو میگم یانه سخن که از دل براید لاجرم بر دل نشیند این حرفها هم مصداق همون سخن جانا نه هست.این سخنان که االبته عنوان برازنده ای هم برای اون گذاشته شده میتونه یه باز دارنده خوبی برای من و امثال من باشه که ترمز بریدیم و یادمون رفته مهدی صاحبقرانیها و اکبر حسین زاده ها و محمو برناها و شهید اسدیها و مهدی برزیها و پورکریمها و علیان نژادها و زندیه ها و وووووووووو که اگه بخوام بگم که حق هم هست که بگم اما میترسم بعضی از شهدا رو جا بندازم همون شهدا یقم رو بگیرن اره یادمون رفته اینا چند سالشون بود که اومدند جبهه همه زیر شونزده سال این قشر از بچه ها همه یا شهید شدند یا جانباز .ادم دوست داره داد بزنه اهای ادما اینا از همه چیزشون گذشتند تا شماها یه وقت احساس ناراحتی نکنین البته همش بخاطر رضای خدا بوده اما ادما از شما انتظاری که نیست اما همراه خوبی باشین .

    پاسخ
  2. مجيد صفار
    مجيد صفار گفته:

    سلام. سلام بر آقا مهدی ِ عزیز. خیلی ساله که چهره نورانی اش را زیارت نکرده ام، آنقدر زیاد که از نوشتن شرم دارم. اما خیلی خوشحالم که همیشه هست، در دل و جان (و این اغراق نیست). این دل نوشته ی ایشان هم بیانگر همان احساس زیبا و پر عاطفه ایست که از ایشان انتظار داشتم (نوشته اش را با همان لحن دلنشینِ خودش خواندم) و از این بابت خدا را صد هزار مرتبه شاکرم.
    اما آنچه باعث گردید دیدگاهی هر چند کوتاه را درج کنم این بخش از انتهای دل نوشته ی آقا مهدی بود که گفته اند : … و امید داریم تا آخرین قطره خونمان پای در رکاب رهبرمان باشیم و نگذاریم خونشان (خونِ شهیدانمان) پایمال گردد. حقیقتاً اگر بخواهیم، نگذاریم خون شهیدانمان پایمال گردد، باید (باید) پای در رکاب رهبرمان باشیم. فرموده ی حضرت امام (ره) که “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد‌” ، محدود به زمان نیست و چارچوب فکری و اصولیِ خود را دارد. نظام مبتنی بر ولایت فقیه که به دست حضرت امام (ره) بنیانگذاری شد، ساختاری دقیق و مستحکم دارد که استمرار آن در قالب جمهوری اسلامی ایران، طبق فرموده ی حضرت امام (ره) ، استمرار حرکت انبیاست. انشاالله تا زمان ظهور حضرت حجت، بقیه الله (عج) با حمایت از ولی فقیه و پای در رکاب رهبر، پاسدار خون شهدا باشیم (و در این جهت، دنبال مسیری جز آن نباشیم). انشاالله انقلاب اسلامی که استمرار هر روزه ی آن ، قطعاً ، ثمره ی خون شهداست، هرچه زودتر به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) متصل گردد. حاشا که دل سوختگان و جان باختگان برای انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی، به چیزی جز حفظ ثمره ی خون شهدای گرانقدرمان دلبسته باشند (که مسیر آن نیز روشن است). خداوند از لغزش های ما میگذرد، انشاالله.

    پاسخ
  3. سلطانی
    سلطانی گفته:

    با سلام
    در تکمیل حرفهای زیبای برادران عزیز و بزرگوارم گلستانی و صفار ،بنده هم خیلی وقته برادر عزیزم آقا مهدی را زیارت نکرده ام بعد از عملیات کربلای پنج که توی بیمارستان بقیه ا… بستری بودم دیدمش و چند باری هم تو گردان حمزه و بعد از آن حقیقتاً زیارتش نکرده ام و جداً دلم برای آقا مهدی و دیگر دوستان تنگ شده ولی زندگی روزمره و مشکلات کار و زندگی باعث شده تا از هم بی خبر باشیم ولی خدا را شاکرم از طریق فضای مجازی و خدا خیر دهد خانواده محترم خراسانی را که این فرصت را به وجود آورده اند تا دوستان بی خبر از هم نباشند.

    سلام
    سلامت باشید

    پاسخ
  4. مهدی
    مهدی گفته:

    دلم گاهی خیلی تنگ میشه!!
    تنگ دلهره های دیر رسیدن به اتوبوس…تنگ شنیدن غرغرهای بچه ها سر غذای بی مزه ی
    سفر…تنگ شوخی های اتوبوسی…تنگ شنیدن دردودلهای بچه ها…تنگ….

    دلم تنگه برای تنهایی با شهدا.تنگ غروب وشقایق های اردوگاه کرخه نور،ظهر شلمچه،گرمای سوزان کربلای ۸ وسوختن گونه های سرخ وسفید شهری،دلم برای سرمای زیر صفر ماووت درعملیات بیت المقدس۲ تنگه………یاد بچه هایی که بچگی نکردند و زود بزرگ شدند!!
    فخرادین ،تاج الدین،جواد زندیان،محمد اشرف،حمزه نوروزی،رجایی،بلبل دسته ۱ سعید غلامی،رحیمی و…………………………………
    دلم تنگه ! برای پاهای خسته از مانورها،پاهای خسته از راهپیمایی های شبانه وتن خسته از رزم و……….. دلم تنگه واسه بیداریهای نصف شبی توسط بروبچ برا نمازشبخون ها، دلم تنگه واسه اردوگاه آناهیتا با اون ساختمون های مدرنش که پنجره هاشو با پتو های گل منگلی با میخ به دیوار کوبیده بودیم تا یه وقت سرما !دل گرممون رو ازهم جدا نکنه.دلم واسه همه چی تنگ شده.
    همه چی بهونه است دلم برای خادمی تنگ شده ……………………….
    شهدا…قابل بدونیدم…

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.