به یاد شهید فخرالدین مهدی برزی

به روایت مادر شهید

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

3

شهید والامقام فخرالدین مهدی برزی به فضل مهربان یکتا بعد از شهادت برادر عاشق جبهه می‌شوند و با آقای رخ، مدیر محترم بسیجی برای بازدید به جبهه می‌روند ولی چون سن ایشان ۵ سال کمتر از صادق بود اجازه ورود به جبهه برایشان از طرف مسئولین صادر نشد. بعد از ۵ سال که هم سن برادر شدند، چون برادر شهیدِ خود فرمودند که دیگر نمی‌توانم درس بخوانم و می‌خواهم به جبهه بروم که خوشبختانه موافقت شد و ایشان راهی جبهه شدند. اگر چه برادر ایشان پس از یک بار مرخصی و در کمتر از سه ماه حضور در جبهه شهید شدند اما ایشان تقریباً یک سال و اندی در جبهه و در پست‌های مختلف از جمله تدارکات، تیربارچی، پیک و … خدمت کردند و در عملیات کربلای ۵ و ۸ نیز نقش داشتند و در عملیات کربلای ۵ ترکش روی ران پای ایشان خورد که در مرخصی که آمدند می‌لنگیدند و بعد از چند روز استراحت دوباره رفتند و همیشه می‌گفتند من هنوز به درجه صادق نرسیده‌ام و برای همین است که شهید نمی‌شوم.

بنده قبل از آخرین آمدن ایشان خواب دیدم که صادق ایستاده و نیم رخ برگشت و شد فخرالدین. وقتی ایشان آمدند برایشان خوابم را تعریف کردم و ایشان خوشحال شدند و آن آخرین دیدار ما بود.

امیدواریم هر چه زودتر چشمان گنه‌کارمان به جمال آقا و مولایمان، آخرین نور پاک الهی، روشن شود و توفیق الهی شامل شود که پشت سر مبارکشان خدمتگزار باشیم.

به امید آنروز و برافراشته شدن پرچم حق در سراسر قله‌های دنیا و نجات مستضعفین عالم از شر مثلث شوم استکبار

2 پاسخ
  1. ناصر رخ
    ناصر رخ گفته:

    خوشا بحال آنانکه با شهادت رفتند .
    در بهمن سال ۶۶ و در شهرک نیمه ساخته آناهیتا بودیم .
    یک روز برزی مرا صدا زد و یک نامه ای به من نشان داد .
    نامه مال خودش بود و از مادرش رسیده بود .
    من گفتم نامه مال توست و برای تو نوشته .
    گفت : بخوان اشکالی ندارد .
    من آن چند خط را که نشان داده بود خواندم .
    مادر در آن چند خط به برزی گفته بود
    باید مراقب اعمالش باشد .
    باید کاری کند که در روز قیامت رویش جلوی حضرت زهرا سلام الله علیه سفید باشد .
    و او خوانده بود که او چه می گوید .
    روحش شاد .
    سلام بر مادرانی که فرزندانی اینچنین تربیت می کنند .

    پاسخ
  2. سلطانی
    سلطانی گفته:

    با سلام
    خدا به تمامی مادران عزیز این مرز و بوم که فرزندانشان را مثل مادران صدر اسلام و روز عاشورا فداکاری کردند و بهترین عزیزانشان به مسلخ شهادت فرستادند تا دین اسلام با آبیاری خون این عزیزان رشد و نمو پیداکند جزای خیر عطا فرماید
    باید دست یکایک این مادران را بوسید و خاک کف پایشان را سرمه دیده گانمان قرار دهیم
    باید قدردان این مادران بود و لحظه ای از این مادران شجاع غفلت ننمائیم
    انشاءالله و به حول قوه الهی آقا و سرور سالار حضرت ولی عصر امام زمان ، مهدی موعود(عج) ظهور نمایند و دل مادرانمان شاد گردد و غمهایشان تبدیل به شادمانی گردد.
    انشاءالله

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

پاسخ دادن به ناصر رخ لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.