شجاعت ذاتی

خاطره ای از شهید اسدی

به روایت: مادر شهید

 20_resize

«از همان زمان شاه با وجود کودکی ۶ الی ۷ ساله یک روحیه شجاعتی در وجود شهید محمد بود به صورتی که چند بار خودش رو در معرض تیراندازی سربازان حکومتی قرار داد. برای نمونه درسال ۵۷ در شهر قم ساکن بودیم که اعلام حکومت نظامی کرده بودند. شب هنگام دیدیم صدای شعار دادن چندتا بچه میآد. وقتی به خودمون اومدیم دیدیم محمد و برادر کوچیکترشن که این قائله رو راه انداختند. خلاصه داخل کوچه شدم و دستشون رو گرفتم؛ تا اومدم بیام تو خونه محمد پاره آجری رو به سمت تاک سرکوچه پرتاب کرد. سریع آوردمشون داخل خونه و در رو بستم اما از اونجا که سربازا می خواستن تلافی کنن یه گاز اشک آور رو داخل حیاط خونه انداختن و چون بچه بودن رهامون کردند و رفتند …»

1 پاسخ
  1. سلطانی
    سلطانی گفته:

    با سلام
    یادی از شهید اسدی شد یادش بخیر جوانی پرانرژی و حقیقتاً عاشق بود ،عاشق فی سبیل الله و شهادت بود و خدا هم دوستش داشت و او را پذیرا شد و شهادت در راهش را نصیبش گردان.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.